اسیر در باد کسی است که پناهگاهش خود عامل حمله و خشونت است چون باید این پناهگاه بر اساس مصالحی ساخته شود که از زباله ای به نام فرهنگ جاری مردم تهیه شده است. اسیر در باد کسی است که باد به او تازیانه میزند ولی کسی نمیتواند تازیانه های باد را ببیند چون باد نامرئی است ولی امواج باد از هر طرف می آیند و میروند و هربار فقط زخمی بر تن قربانی خود به یادگار میگذارد و دیوارهایی که بتواند از حضور این باد جلوگیری کند چنان بوی متعفن زباله ای به نام فرهنگ را میدهد که آن قربانی را هوایی تمیز برای تنفس نمیگذارد پس قربانی ترجیح میدهد از باد تازیانه بخورد تا اینکه از شدت بوی تعفن حاضر در اطراف خود خفه شود. آن قربانی و اسیر من و شما هستیم که رفتارهایمان همان باد است و تفکراتمان همان فرهنگی است که خیلی زود فاسد میشود و به زباله تبدیل میشود. پس باید موجودیت انسان جور دیگری تعریف شود وگرنه یا از رفتار خود تازیانه میخورد یا از تفکرات خود خفه میشود.
No comments:
Post a Comment