این افراد اگرچه آلوده به شهوت هستند ولی از اینکه یک فردی را مورد تجاوز قرار دهند حتی اگر آن فرد همجنس خود یعنی یک مرد باشد از این کار لذت می برند نه برای ارضای نیاز جنسی بلکه برای تحقیر طرف.
فردی که دست به تجاوز میزند طرف مقابل خود را ضعیف میبیند و میخواهد با نشان دادن قدرت خود یعنی همان تجاوز جنسی ضعف آن طرف را به او یادآوری و قدرتش را به خودش اثبات کند.
در واقع میکوشد که عقده گشایی کند و این عقده گشایی با نوعی جنون همراه است که به یکباره تخلیه میشود.
تجاوز جنسی اوج خشونت جنسی به حساب می آید ولی در چشم کننده این کار اوج پیروزی به حساب می آید که توانسته با این ابزار قدرت خود را به فرد ضعیف نشان دهد.
از آنجا که همه متجاوزین جنسی باورهای زن ستیزانه دارند پس زن را موجودی ضعیف می یابند که میخواهند با نشان دادن قدرت خود به او از این راه به پیروزی فروخورده خود برسند.
هرچه فرد مورد تجاوز قرار گرفته از این عمل پرهیز کند یا به عبارتی به فرد متجاوز التماس کند به او نشان داده که این قضیه واقعا مهم است و مرد متجاوز را عصبانی میکند که چرا یک فرد ضعیف از خواسته او تمکین نمیکند به همین سبب فرد متجاوز به جنون میرسد و حتی ممکن است دست به کشتن قربانی بزند.
برای نمونه میتوانم به تجاوز گروهی که در باغی در خمینی شهر اصفهان رخ داد اشاره کنم که افراد متجاوز در مقابل چشم مردان، به همسرانشان تجاوز کردند که در واقع میخواستند با این کار هم مردان آن جمع و هم زنان را با یک عمل همزمان تحقیر کنند چون در باورهای جامعه مردسالار و زن ستیز، زن بخشی از دارایی یک مرد است و ناموس او به حساب می آید و وقتی که مردی با چنین ذهنیتی به دارایی یک مرد دیگر در مقابل چشم او تجاوز کند در واقع میخواهد قدرت نمایی کند و ضعف آن مالک را نشان دهد.
یکی از راههای ممکن در فرهنگ سازی، زدودن این کلیشه از ذهنیت مردم است که هیچ انسانی چه مرد چه زن دارایی هیچ کسی نیست.
اما درباره کسانی که در جنگ و انقلابها دست به تجاوز میزنند مانند تجاوزهایی که در رخدادهایی اخیر در مصر علیه زنان مصری رخ داد ناشی از یک فرهنگ مردسالارانه و زن ستیزانه است که زن را برای خارج کردن از میدان به تحقیر کردن آنها از طریق تجاوز جنسی دست میزنند که اوج وحشی گری است و در واقع تنبیه آنان و زهر چشم گرفتن بخاطر حضور زنان در فضای سیاسی بلکه به خیال خام خود زنان را از فضای سیاسی و اجتماعی دور کنند.
در طول تاریخ در جنگها زنان مغلوب به کنیزی گرفته می شدند تا برای امور جنسی مردان غالب به کار گرفته شوند از پادشاهان گرفته تا سربازان عادی برای نشان دادن قدرت به خود و همچنین زنان قبیله یا کشور یا شهر مغلوب در جنگ.
برای نمونه در دهه شصت خمینی فتوا داد که زنان باکره به بهشت می روند برای همین منظور نیروهای سپاه و بسیج دست به تجاوز به زندانیان میزدند تا به خودشان پیروزی را نشان دهند و همچنین به قربانی ضعف او را یادآوری کنند.
حاصل تفکر مردسالانه این است که زن باید باکره باشد و زنی که باکره نیست حقیر است برای همین منظور به زنان برچسب هایی مانند نانجیب می زنند حتی اگر قربانی تجاوز باشند حتی اگر جور دیگری لباس بوشد ولی آیا مردان چرا باکره چه بی کره باز به بهشت میروند حتی اگر به زنی تجاوز کرده باشند؟
اما علت روانی این کار چیست؟
انسان باید احساس قدرت کند، چه راهی بهتر و آسان تر از زور گفتن به نوع ظعیف. برای همین است که با وجود اینکه در فرهنگ مردسالارانه زن موجودی ضعیف نامیده می شود و زن باید در خدمت مرد باشد، این مرد است که برای پنهان نمودن ضعف خود یا بهتر بگویم تلقین قدرت به خود به کسی که به خیال خود یک "ضعیفه" است قدرتش را نشان دهد برای همین چه راهی بهتر از تجاوز جنسی. در فرهنگ مردسالارانه داشتن آلت تناسلی مردانه برای مردان نوعی افتخار است و فرو کردن آن در جایی افتخاری دیگر و یک پیروزی !!! انگار که قله کوه قاف را فتح کرده است و زن که این آلت مردانه را ندارد موجودی ضعیف است که میتواند از مردی که آن را دارد درخواست کند و مردی که دست به تجاوز میزند در واقع به خودش میخواهد نشان دهد که به یک پیروزی دست یافته و به زن نشان دهد که من به تو لطف کردم ولی وقتی حس میکند که این عمل یک عمل جنسی است انگیزه های دیگری مخصوصا شهوت در او برانگیخته میشود تا جایی که حتی با مقاومت قربانی همراه است این جنون شهوانی شدت میگرد که در تصور مرد متجاوز، برخورد قربانی نشان از ترس است، ترس از اینکه با از دست دادن بکارت یا نجابت آبرویش برود و همچنین از اینکه قدرت مرد (داشتن آلت جنسی مردانه) را می بیند.
فردی که دست به تجاوز میزند طرف مقابل خود را ضعیف میبیند و میخواهد با نشان دادن قدرت خود یعنی همان تجاوز جنسی ضعف آن طرف را به او یادآوری و قدرتش را به خودش اثبات کند.
در واقع میکوشد که عقده گشایی کند و این عقده گشایی با نوعی جنون همراه است که به یکباره تخلیه میشود.
تجاوز جنسی اوج خشونت جنسی به حساب می آید ولی در چشم کننده این کار اوج پیروزی به حساب می آید که توانسته با این ابزار قدرت خود را به فرد ضعیف نشان دهد.
از آنجا که همه متجاوزین جنسی باورهای زن ستیزانه دارند پس زن را موجودی ضعیف می یابند که میخواهند با نشان دادن قدرت خود به او از این راه به پیروزی فروخورده خود برسند.
هرچه فرد مورد تجاوز قرار گرفته از این عمل پرهیز کند یا به عبارتی به فرد متجاوز التماس کند به او نشان داده که این قضیه واقعا مهم است و مرد متجاوز را عصبانی میکند که چرا یک فرد ضعیف از خواسته او تمکین نمیکند به همین سبب فرد متجاوز به جنون میرسد و حتی ممکن است دست به کشتن قربانی بزند.
برای نمونه میتوانم به تجاوز گروهی که در باغی در خمینی شهر اصفهان رخ داد اشاره کنم که افراد متجاوز در مقابل چشم مردان، به همسرانشان تجاوز کردند که در واقع میخواستند با این کار هم مردان آن جمع و هم زنان را با یک عمل همزمان تحقیر کنند چون در باورهای جامعه مردسالار و زن ستیز، زن بخشی از دارایی یک مرد است و ناموس او به حساب می آید و وقتی که مردی با چنین ذهنیتی به دارایی یک مرد دیگر در مقابل چشم او تجاوز کند در واقع میخواهد قدرت نمایی کند و ضعف آن مالک را نشان دهد.
یکی از راههای ممکن در فرهنگ سازی، زدودن این کلیشه از ذهنیت مردم است که هیچ انسانی چه مرد چه زن دارایی هیچ کسی نیست.
اما درباره کسانی که در جنگ و انقلابها دست به تجاوز میزنند مانند تجاوزهایی که در رخدادهایی اخیر در مصر علیه زنان مصری رخ داد ناشی از یک فرهنگ مردسالارانه و زن ستیزانه است که زن را برای خارج کردن از میدان به تحقیر کردن آنها از طریق تجاوز جنسی دست میزنند که اوج وحشی گری است و در واقع تنبیه آنان و زهر چشم گرفتن بخاطر حضور زنان در فضای سیاسی بلکه به خیال خام خود زنان را از فضای سیاسی و اجتماعی دور کنند.
در طول تاریخ در جنگها زنان مغلوب به کنیزی گرفته می شدند تا برای امور جنسی مردان غالب به کار گرفته شوند از پادشاهان گرفته تا سربازان عادی برای نشان دادن قدرت به خود و همچنین زنان قبیله یا کشور یا شهر مغلوب در جنگ.
برای نمونه در دهه شصت خمینی فتوا داد که زنان باکره به بهشت می روند برای همین منظور نیروهای سپاه و بسیج دست به تجاوز به زندانیان میزدند تا به خودشان پیروزی را نشان دهند و همچنین به قربانی ضعف او را یادآوری کنند.
حاصل تفکر مردسالانه این است که زن باید باکره باشد و زنی که باکره نیست حقیر است برای همین منظور به زنان برچسب هایی مانند نانجیب می زنند حتی اگر قربانی تجاوز باشند حتی اگر جور دیگری لباس بوشد ولی آیا مردان چرا باکره چه بی کره باز به بهشت میروند حتی اگر به زنی تجاوز کرده باشند؟
اما علت روانی این کار چیست؟
انسان باید احساس قدرت کند، چه راهی بهتر و آسان تر از زور گفتن به نوع ظعیف. برای همین است که با وجود اینکه در فرهنگ مردسالارانه زن موجودی ضعیف نامیده می شود و زن باید در خدمت مرد باشد، این مرد است که برای پنهان نمودن ضعف خود یا بهتر بگویم تلقین قدرت به خود به کسی که به خیال خود یک "ضعیفه" است قدرتش را نشان دهد برای همین چه راهی بهتر از تجاوز جنسی. در فرهنگ مردسالارانه داشتن آلت تناسلی مردانه برای مردان نوعی افتخار است و فرو کردن آن در جایی افتخاری دیگر و یک پیروزی !!! انگار که قله کوه قاف را فتح کرده است و زن که این آلت مردانه را ندارد موجودی ضعیف است که میتواند از مردی که آن را دارد درخواست کند و مردی که دست به تجاوز میزند در واقع به خودش میخواهد نشان دهد که به یک پیروزی دست یافته و به زن نشان دهد که من به تو لطف کردم ولی وقتی حس میکند که این عمل یک عمل جنسی است انگیزه های دیگری مخصوصا شهوت در او برانگیخته میشود تا جایی که حتی با مقاومت قربانی همراه است این جنون شهوانی شدت میگرد که در تصور مرد متجاوز، برخورد قربانی نشان از ترس است، ترس از اینکه با از دست دادن بکارت یا نجابت آبرویش برود و همچنین از اینکه قدرت مرد (داشتن آلت جنسی مردانه) را می بیند.
No comments:
Post a Comment