اشا یا اشه ریشه واژه مقدس عشق است و عشق ریشه ای اوستایی دارد و به واژه گیاه عشقه (عربی) هیچ پیوندی ندارد! اشکانیان پیرو سرسخت اشا و اردیبهشت و آیین میترا بودند. اشک آباد پایتخت نخستین آنان بود که امروزه به عشق آباد ترکمنستان دگرگون شد. اشه در دوران و زبان پهلوی اشکانیان، اشک خوانده می شد مانند واژه مرده خجسته گجسته و زنده که به ترتیب مردگ خجستگ گجستگ و زندگ خوانده می شدند و گ میان واژه زندگانی از دوران اشکانیان به میراث مانده است. پس از اسلام ک در واژگان ق خوانده می شد مانند کنستانتنیه (قسطنتنیه) کارن (قارن) باکلا (در زبان تبری به باقلا در فارسی) و ابرکوه به ابرقو و کهرود به قهرود و ... اشک نیز به اشق و عشق دگرگون شد و ( ا ) هم به ( ع ) مانند ایلام به عیلام دگرگون شدنی است. پس اشک ریشه واژه عشق به معنی همان عشق است و اردیبهشت نیز ماه ایزد عشق است.
واژه ی "عشق" از iška اوستایی به معنی خواست، خواهش، میل ریشه میگیرد كه آن نیز با واژهی اوستایی iš به معنای "خواستن، میل داشتن، آرزو كردن، جستجو كردن" پیوند دارد.
واژهی اوستایی iš دارای جدا شدهها ( مشتقات) زیر است:
aēša : آرزو، خواست، جستجو
išaiti : میخواهد، آرزو میكند
išta : خواسته، محبوب
išti : آرزو، مقصود.
پسوند ka نیز كه در iška اوستایی وجود دارد كاربرد بسیار دارد و برای نمونه در واژههای زیر دیده میشود:
mahrka مرگ
araska رشك، حسد
aδka جامه، ردا، روپوش
huška خشك
pasuka چهارپا، ستور
drafška درفش
dahaka گزنده ( ضحاك ):
واژهی اوستایی iš هم ریشه است با در سانسکریت:
eš آرزو كردن، خواستن، جُستن
icchā آرزو، خواست، خواهش
icchati میخواهد، آرزو میكند
išta خواسته، محبوب
išti خواست، جستجو
همچنین، به گواهی شادروان فرهوشی، این واژه در فارسی ِ میانه به شكل ِ išt به معنی خواهش، میل، ثروت، خواسته و مال باز مانده است.
خود واژههای اوستایی و سنسكریت نام برده شده در بالا از ریشهی هند و اروپایی نخستین یعنی ais به معنی خواستن، میل داشتن، جُستن میآید كه شكل اسمی آن aisskā به معنای خواست، میل، جستجو است.
در بیرون از اوستایی و سنسكریت، در چند زبان دیگر نیز مشتقاتی از واژهی هند و اروپایی نخستین ais حفظ شده است، از آن جمله اند:
در اسلاوی كهن كلیسایی isko, išto جستجو كردن، خواستن؛ iska آرزو
در روسی iskat جستجو كردن، جُستن
در لیتوانیایی ieškau جستجو كردن
در لاتین aeruscare خواهش كردن، گدایی كردن
در آلمانی بالای كهن eiscon خواستن، آرزو داشتن
در انگلیسی كهن ascian پرسیدن
در انگلیسی امروز ask پرسیدن، خواستن
اما لغتنامه نویسان سنتی ما واژهی عشق را به واژه ی عَشَق عربی (ašaq') به معنای "چسبیدن" (منتهیالارب)، "التصاق به چیزی" (اقربالموارد) مربوط كرده اند. نویسندهی "غیاثاللغات" میكوشد میان "چسبیدن، التصاق" و "عشق" رابطه بر قرار كند و می نویسد:
"مرضی است از قسم جنون كه از دیدن صورت حسن پیدا میشود و گویند كه آن مأخوذ از عَشَقَه است و آن نباتی است كه آن را لبلاب گویند چون بر درختی بچسبد آن را خشك كند. همین حالت عشق است بر هر دلی كه طاری شود صاحبش را خشك و زرد كند."
در عربی امروز نیز واژهی عشق كاربرد بسیاری ندارد و بیش تر حَبَّ (habba) و اشكال جداشدهی آن به كار میروند مانند: حب، حبیب، حبیبه، محبوب و دیگرها.
فردوسی نیز كه برای پاسداری از زبان فارسی از به كار بردن واژههای عربی آگاهانه و كوشمندانه خودداری میكند ( اگر چه واژه هایی از آن زبان را به ناگزیر در این جا و آن جای شاهنامه به كار یرده است) با این حال واژهی عشق را به آسانی و رغبت به كار میبرد و با آن كه آزادی شاعرانه به او امكان میدهد واژهی دیگری را جایگزین عشق كند. واژهی حُب را كه واژهی اصلی و رایج برای عشق در عربی است و مانند عشق نیز یك هجایی است و از این رو وزن شعر را به هم نمیزند، به كار نمیبرد. خداوندگار شاهنامه با آن كه شناخت امروزین ما را از زبان و ریشهشناسی واژههای هند و اروپایی نداشته است به احتمال قوی میدانسته است كه عشق واژهای فارسی است. وی از جمله می گوید:
بخندد بگوید كه ای شوخ چشم
زعشق تو گویم نه از درد و خشم
نباید كه بر خیره از عشق زال
نهال سرافكنده گردد همال
پدید آید آنگاه باریك و زرد
چو پشت كسی كو غم عشق خورد
دل زال یكباره دیوانه گشت
خرد دور شد عشق فرزانه گشت
زعشق تو گویم نه از درد و خشم
نباید كه بر خیره از عشق زال
نهال سرافكنده گردد همال
پدید آید آنگاه باریك و زرد
چو پشت كسی كو غم عشق خورد
دل زال یكباره دیوانه گشت
خرد دور شد عشق فرزانه گشت
این احتمال نیز وجود دارد كه فردوسی خود واژهی عشق را نه با "ع"، بلكه به شكل "اِشق" و یا حتا "اِشك" نوشته باشد كه البته پی بردن به این نكته كار آسانی نیست، زیرا كهنترین دستنوشت بازماندهی شاهنامه به درحدود دو سده پس از فردوسی برمیگردد.
منطقالطیر عطار و جستجوی مرغان را در طلب سیمرغ و یا بیت معروف مولوی را:
هفت شهر عشق را عطار گشت
ما هنوز اندر خم یك كوچهایم
ما هنوز اندر خم یك كوچهایم
كه نشان دهنده ی معنی واژه ی عشق با ریشهی فارسی آن یعنی "خواستن" و "جُستن" است.
برگرفته از : پایگاه پژوهشی ایران شناختی
بر پایه نوشتار اسکات ب. نوگل، پروفسور پژوهش های انجیلی و باستانی در خاور نزدیک، گردانده بخش تمدن و زبان های خاور نزدیک از دانشگاه واشنگتن
در بلاگ نیوز لینک داده شد
ReplyDelete