فریادم نه از درد است نه از بیباکی است. فریادم از سالها سکوت و خفقان و تنهایی است اگرچه باکی ندارم بر آنچه فریاد میزنم ولی دیگر باج نمیدهم. فریاد میزنم تا همه عرصه های زندگی که سالیان درازی است بر من بسته شده و من را مانند تابوتی فولادی در آغوش خود گرفته، باز شوند تا نه تنها نفس بکشم که زندگی کنم و زندگی کردن را مانند هر انسان آزادی لمس کنم.
تا روزی که آزاد شوم فریاد میزنم و فریاد میزنم تا به زندگی برسم اگر هم به زندگی نرسیدم، همین جان ناقابلی را که دارم و تنها سپر و دارایی من است در راه رسیدن به زندگی و آزادی خرج میکنم.
No comments:
Post a Comment