Wednesday, June 10, 2009

من هم رای میدهم

به دلیل اینکه،
در این میان دو نفر صحبت از دفاع از اقلیتهای بومی و مذهبی و جنبشهای مدنی میزنند،
سه نفر صحبت از پیشرفت اقتصادی از راه تولید میزنند،
اینها فشار جامعه است که آنها را وا داشته مواضع خودشان را تغییر بدهند، بر عکس احمدی نژاد حاضر نیست تن به هیچ تغییری در خود برای مردم بدهد.
من رای میدهم چون میخواهم اندکی فضا باز شود تا جنبشهای مدنی بهتر بتوانند حرکت کنند چون دموکراسی را اینها میسازند بویژه در این هنگام که این همه مستقل و پویا و پر جوشش شده اند.
من رای میدهم تا اندکی فضا باز شود تا بتوانم دموکراسی را در کشورم بگسترانم. مشکل اکثر ایرانیها همینجا ست که از آنها (اشخاص حکومتی و دولتی) انتظار دارند دموکراسی بیارند. هنوز ما نیازهایمان را میخواهیم از حکومت طلب کنیم. پس خودمان چه کاره ایم؟ من میخوامه جامعه ام را خودم و مردمم با هم اداره کنیم نه یک قشر خاص که هر کاری خواستند بکنند.
اینکه ما در خانه بنشینیم و اداره مملکت را تنها به حکومت بسپاریم، زمینه دیکتاتوری فراهم میشود. برای همین است که در کشورهای پیشرفته دموکراسی برقرار است. و این دموکراسی محصول تلاش مردم و سازمان های غیر دولتی (NGO) است نه نظام پدرسالاری.
من تصمیم گرفتم در این انتخابات شرکت کنم و به آن کسی رای بدهم تا بلکه بشود کمی فضا بازتر بشود و جنبشهای مدنی را تقویت کرد و مردم را وارد جنبشهای مدنی کرد تا گروههای انقلابی.
اگـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــر
همه مردم با هم باشند

اگر هر کس به خود بگوید:
من ایرانم را آزاد میکنم

اگر آزادی میخواهی باید برای آن تلاش کنی، آزادی چیزی نیست که کسی آن را از روی طاقچه برداشته و بیاورد و به تو بدهد.
آزادی آن زمان پدیدار میشود که برایش تلاش شود پس بهتر است با حفظ فرصتها، فرصتهای گسترده تری ایجاد کرد نه اینکه محدودتر کرد.
باید مردم را تشویق به تلاش کردن کرد و مردم زمانی وارد صحنه میشوند که حس کنند شرایط مساعد است.
من دارم میبینم ثانیه های زندگیم به بیهودگی سپری میشود بدون آنکه چیزی دستم را گرفته باشد.
اگر هم بخواهم اعتراض کنم که مردم حمایت نمیکنند مگر این همه زندانی در زندانهای جمهوری اسلامی آیا مردم ایران برای آزادی آنها تلاش میکنند؟ اگر تلاش میشود، چند درصد از مردم تلاش میکنند؟
چند درصد برای همبستگی با دیگر هم میهنان تلاش میکنند؟
من در این سن جوانی، با این همه استعداد، باید در کنج خانه خاک بخورم.
زندگی من و جوانانی چون من در ایران داریم برای بسیاری قابل تصور نیست.
مگر فرق من با آن جوان آلمانی یا آمریکایی چیست؟
آیا من حق زندگی کردن ندارم؟
آیا من به دنیا آمده ام که مصیبت ببینم؟
آیا من به دنیا آمده ام که که با وجود اینکه میدانم مردم ایران از من حمایت نخواهند کرد، در برابر دیو سپید بایستم؟

دنیا نشان داده که چندان برایش اهمیت ندارد که ایرانیان شرکت کنند یا نه.
اینکه بتوانند کمتر از ایران آسیب ببیند برایشان کفایت دارد.
از سوی دیگر همچنان احتمال خطر حمله اسراییل با آمدن گروههای تندرو در حکومت شدت گرفته است.
اگر احمدی نژاد بر سرکار باشد این احتمال به 100% بسیار نزدیک میشود.
دولت اوباما در آمریکا منتظر است که چه کسی بر سر باشد تا سیاستهاش را تنظیم کند.
امیدوارم اوباما از مدنیت و حقوق بشر در ایران دفاع کند چون آمریکا نیازمند آغاز گسترش حکومتهای دموکراتیک در خاورمیانه است
و ایران در کانون این منطقه قرار دارد.

اعتراض من به وضعیت جامعه ایران:
من هم فکر میکردم باید به مردم ایران بیشتر از اینها فشار بیاید تا خودشان بیدار شوند و قیام کنند ولی با این اوضاعی که میبینم بیخیال مردم شدم چون:
1. مردم همچنان میخواهند از طریق حکومت پیش بروند و نیازهایشان را از حکومت طلب میکنند.

2. مردم خیلی روحیه حرکت کردن و قیام ندارد. به قول داماد چرچیل ایرانیان خود را با سخت ترین شرایط وفق میدهند.

3. مردم ایران با هم همراه و یار نیستند.

4. مردم ایران برای اعتراض به تغییر نام خلیج فارس در یک شرکت آمریکایی همگی اعتراض میکنند ولی برای آزادی جوانان دانشجو که در زندان جمهوری اسلامی کمتر کسی حاضر است حتی آنها که در خارج هستند چیزی بگویند.

5. هنوز فرهنگ تغییر حکومت و اداره جامعه به طور افقی مطرح نشده چه برسد به اینکه بسیاری بخواهند خودشان را با آن وفق بدهند. همه انتظار دارند همه چیز عمودی اداره شود. حتی برخی مخالفین حکومت هم وقتی به کاندیداها ایراد میگیرند میگویند آیا او مثلا آزادی می آورد؟

آیا قرار است هنوز جامعه به طور عمودی اداره شود؟ اروپا چرا پیشرفته است؟
چرا هر حکومتی که در ایران قرار میگیرد به دیکتاتوری تبدیل میشود؟
مردم اداره جامعه را به حکومت واگذار میکنند و قدرت را تا میشود به حکومت میدهند برای همین حکومت در اوج قدرمتندی به دیکتاتور تبدیل میشود. باید این فرهنگ دگرگون شود و اپوزیسیون تا میشود روی این مساله تمرکز کند.
در اروپا و آمریکا این همه سازمان غیر دولتی است که مردم داوطلبانه عضو آنها هستند و برای اداره هر چیزی تا میشود تلاش میکنند قدرت را از حکومت بگیرند و به درون جامعه بکشند.
این مردم هستند که سبب میشوند آخوندها در آغاز انقلاب تقویم ایران قمری نکنند.
مردم میتوانند اگر بخواهند.

فرصتها اندک هستند ولی با تلاش کردن گسترش میابند.
و با فرصتهای گسترش یافته میتوان فرصتهای جدیدی ایجاد کرد تا جایی که قدرت حکومت بسیار محدود شود.
این وضعیت شدنی است و زمانش بستگی به میزان تلاش من و شما دارد.

مگر مردم آمریکا برای رهایی از استعمار انگلیس و رسیدن به بهبودی تلاش نکردند؟ مگر مردم فرانسه انقلاب کبیرشان را نساختند؟ مگر مردم هند کشورشان را از چنگ انگلیسیها در نیاوردند؟

پس ما هم میتوانیم کشورمان را سامان ببخشیم.

No comments:

Post a Comment