ای آسمان ایرانم
ببار بر پیکر بی جانم
باران پاک و زلالت از تو پایین می آید
تا بشوید زندان را از تیرگی چشمانم
نیست ندایی جز خاموشی
بنشان ابرهایت را بر خشکی زبانم
نیست نگاهی جز شیوایی
بزن توندرت را بر چفت این دستانم
نیست آلودگی به دلها جز از غم یارانم
بکش رنگین کمانت بر سوگ بی پایانم
آسودگی چه آسان به آرزو بدل شد
از آبیت بسازان روزهای بی شبانم
نشستم و ندیدم از ابرهای سپیدت
جز سایه ای که افتاد بر پای بی روانم
چشمم بر امیدی از آبی بیکرانت
با دیدن سپیده از تو ای مهربانم
ببار بر پیکر بی جانم
باران پاک و زلالت از تو پایین می آید
تا بشوید زندان را از تیرگی چشمانم
نیست ندایی جز خاموشی
بنشان ابرهایت را بر خشکی زبانم
نیست نگاهی جز شیوایی
بزن توندرت را بر چفت این دستانم
نیست آلودگی به دلها جز از غم یارانم
بکش رنگین کمانت بر سوگ بی پایانم
آسودگی چه آسان به آرزو بدل شد
از آبیت بسازان روزهای بی شبانم
نشستم و ندیدم از ابرهای سپیدت
جز سایه ای که افتاد بر پای بی روانم
چشمم بر امیدی از آبی بیکرانت
با دیدن سپیده از تو ای مهربانم
زنده با ایران
ReplyDeleteبا تمام بانوانش
با حقوق کامل همشون