Showing posts with label Mithraism. Show all posts
Showing posts with label Mithraism. Show all posts

Friday, July 1, 2016

ایرانیان، آریایی های واقعی هستند

در قرن 19 میلادی مطرح شد که آریایی ها مردمی بودند که از شمال قفقاز به اروپا و ایران و هند مهاجرت کردند. البته این نظریه پس از آن مطرح شد که  پیوند زبانی مشترکی بین زبان های ایرانی و هندی و اروپایی دیده شد. ولی چند سالی است که تاریخدانان ایرانی نشان داده اند که اگر چیزی به نام نژاد آریایی وجود داشته از فلات ایران ریشه میگیرد. اگر هم خوب بررسی شود میتوان گفت سومریان و ایلامیان از میان مردم ایران زمین بوده اند. حتی در وندیداد که باورهای ایرانیان پیش از زرتشت است و همینطور در دینکرد و خرده اوستا که ریشه در باورهای کهن ایرانی چیزی بین 8000 سال تا 3000 سال پیش بوده، دارند برای نخستین بار واژگان ایران و ایران ویج وآریا بکار گرفته شده در زمانی که ساکنین اروپا مردمانی وحشی بودند و از تمدن بسیار ابتدایی برخوردار بودند مانند سلت ها. در ویکیپدیا فارسی درباره سلت ها اینگونه نوشته شده:

"سلت‌ها تا پیش از سال ۵۰۰ قبل از میلاد، به عنوان کشاورزان در سراسر اروپای مرکزی و شمالی پراکنده شده بودند. سلت‌ها آهنگران ماهری بودند که ابزار آهنی، سلاح آهنی و جواهرات ظریف می‌ساختند. آنها جشنهایی برگزار کرده و به تفریح می‌پرداختند آنها جنگجویانی خشن اما بی نظم بودند برای همین رومی‌ها آنها را به آسانی شکست دادند. سلت‌ها زبان نوشتاری نداشتند و قوانین، تشریفات مذهبی و داستان‌های خود را به طور شفاهی به دیگران منتقل می‌کردند.

سلتی‌ها به دنبال مهم‌ترین و نتیجه‌بخش‌ترین اقامت زودهنگام آنها در اروپا در حدود سال‌های ۱۲۰۰ تا ۱۰۰ قبل از میلاد، در بخش‌های گسترده‌ای از این قاره، پراکنده شدند. در بالاترین زمان این پراکنش، یعنی پیش از سال‌های ۴۰۰ تا ۲۰۰ ق. م. آنها ایرلند، انگلستان و بخش اعظمی از فرانسه و اسپانیا و نیز بخش عمده‌ای از اروپای مرکزی، در امتداد سواحل دریای سیاه، از شرق تا غرب را اشغال و سکونت اختیار کردند و طبیعتاً با مردمان یونان و رم که در جنوب اروپا ساکن بودند، تماس داشته‌اند. از آن جا که سلتی‌ها، هیچ شهری نداشتند، موجودیتی شبانی را، در قالب زندگی سادهٔ کشت و زرع و روستایی، ترجیح دادند. دنیای یونانی-رومی، آنان را به کل بربرها وانسان‌های «وحشی» معرفی می‌کند. اگر چه آنها در زمینه کاربرد زبان و اصول نسبت به رومیان و یونانیان کمتر پیشرفت کرده بودند، اما، با این همه فاقد تمدن نبوده و قوانینی داشته‌اند؛ با طبقه‌بندی‌های اجتماعی و ثروت و نیز سنت‌ها و رسوم مذهبی کاملاً گسترده.

جنگجویان سلت ظاهر و صدای ترسناکی داشتند. مردان سلت شلوارهای زبر و خشن می‌پوشیدند. اما به هنگام جنگ به صورت برهنه و فقط با یک طوق (گردنبند)، به میدان می‌رفتند. روی بدن آنها با رنگ آبی که از برگهای یک گیاه به نام «نیل»، گرفته می‌شد. طراحی و نقاشی می‌شد."

اگر بگوییم آریایی ها مردمان بسیار متمدنی بودند که برای یافتن محل مناسبی برای کشاورزی راهی اروپا و ایران و هند شدند چگونه است که در زمانی که ایرانیان در اوج تمدن سپری میکردند و اشخاصی چون اشوزرتشت و کوروش بزرگ در ایران میزیسته و در فرهنگ کل جهان آن روز توانسته بودند اثرگذار شوند چگونه است که بخش دیگری از همان اقوام متمدن آریایی که ساکن اروپا بودند و همریشه با ایرانیان بودند (جدا از هند که بودا را داشتند) این چنین از تمدن اولیه برخوردار بودند و چیزی از نیاکان خود برای داشتن تمدن به ارث نبرده بودند که توسط یونانی ها مردمی وحشی خطاب بشوند حتی به گونه ای چیزی به نام خط و نوشتن نداشتند در حالیکه در سومر در 8000 سال پیش خط اختراع شده بود؟؟؟؟؟؟؟؟؟

پژوهشهای دکتر اشرافیان بناب، کارشناس ژنتیک و نتیجه ای که از پژوهش خود گرفته را در قالب نوشته توضیحی و ویدیویی با شما در میان میگذارم تا خودتان قضاوت کنید.

دکتر مازیار اشرافیان بناب میگوید:
  1. عموم اقوام و گروه‌های جمعیتی ایرانی که در ایران امروزی (و حتی فراتر از مرزهای سیاسی فعلی ایران- ایران بزرگ) ساکن هستند، علی‌رغم اینکه دارای تفاوتهای جزئی فرهنگی هستند و حتی گاه به زبانهای مختلف هم سخن می‌گویند، دارای ریشه ژنتیکی مشترکی هستند و این ریشه مشترک به جمعیتی اولیه که در حدود ده تا یازده هزار سال پیش در قسمتهای جنوب غربی فلات ایران ساکن بوده بر می‌گردد.بر پایه این گزارش آریایی‌ها بر خلاف آنچه تا کنون تصور میشده و توسط محققان اروپائی عنوان و مطرح شده است، اقوامی مهاجر از سرزمین‌های دیگر (اروپای شرقی) به ایران نبودند بلکه این اقوام آریائی ساکنین بومی ایران بوده و از بر خلاف تئوریهای پیشین این آریائی های بومی ایران بوده اند که از حدود ده هزار سال پیش به سمت اروپا مهاجرت کرده‌ و صنایع مهمی چون کشاورزی و دامداری را به نقاط مختلف اروپای شرقی و غربی گسترش داده اند.
  2. فرضیه مهاجرت اقوامی از اروپای شرقی که توسط انسان شناسان آلمانی قرون نوزده و بیستم میلادی، به آنها به غلط نام آریائی داده شده، نفی و رد شده است. تحقیقات وی نشان میدهد که اقوام آریائی اصالتا ایرانی بوده و از حدود ۱۱۰۰۰ سال قبل در نواحی مختلف فلات ایران بویژه جنوب غربی ایران و در دامنه های زاگرس ساکن بوده اند. همچنین مطالعات ژنتیکی وی اثبات کرده است که جمعیت‌های ایرانی که با زبان‌های غیر از گروه زبان‌های هندواروپایی تکلم می‌کنند به ویژه جمعیت آذری زبان ساکن در فلات ایران، ریشه ژنتیکی مشترکی با اقوام ترک زبان ساکن در کشور ترکیه، اسیای میانه و قفقاز و اروپای شرقی ندارند و بر عکس «شاخص‌های تمایز ژنتیکی» آنها (مانند FST) با سایر گروه‌های ساکن در فلات ایران به ویژه فارسی زبانان نزدیک به صفر است که این امر نشانگر قرابت ژنتیکی و ریشه ژنتیکی مشترک آن‌ها در اعماق تاریخ ایران است. 

تحقیقات اخیر ژنتیکی اینجانب نشان می دهند که عموم اقوام و گروه های جمعیتی ایرانی که در ایران امروزی (و حتی فراتر از مرزهای سیاسی فعلی ایران) ساکن هستند، علیرغم اینکه دارای تفاوتهای جزئی فرهنگی هستند و حتی گاه به زبانهای مختلف هم تکلم می کنند، دارای ریشه ژنتیکی مشترکی هستند و این ریشه مشترک به جمعیتی اولیه که در حدود ده تا یازده هزار سال پیش در قسمتهای جنوب غربی فلات ایران ساکن بوده بر می گردد.

این مطالعات ژنتیک نشان می دهند که شباهت های ژنتیکی ما ایرانیان با اروپائیان نه به دلیل مهاجرت اقوامی از اروپا به ایران (در حدود چهار هزار سال قبل) بلکه به دلیل مهاجرت کشاورزان ایرانی به سمت اروپا (در حدود ده هزار سال قبل) می باشد.
اندکی تفحص در منابع و مدارک تاریخی موجود نشان می دهد که کلمات "آریا و آریائی" به کرات توسط شخصیتهای تاریخی و مورخان داخلی و خارجی مورد استفاده قرار گرفته و دارای معانی مختلفی بوده اند، مثلا به عنوان نامی برای یک جمعیت باستانی در ایران، نامی برای زبان ایران باستان و حتی نامی برای سرزمینی که محل اقامت ایرانیان باستان بوده است به کار رفته است. اسناد و شواهد تاریخی و باستان شناسی نشان می دهد که آریائیان اقوامی مهاجر نبوده اند، بلکه از حدود ده هزار سال قبل در این سرزمین ساکن بوده و مبدا و منشاء بزرگترین ابداعات و نو آوریهای انسان مدرن بوده اند (از جمله ابداع کشاورزی، پیدایش نخستین روستاها و شهرهای کشف شده در جهان، اهلی کردن حیواناتی چون احشام برای اولین بار، ابداع خط و نگارش و بنیان گذاری بزرگترین و اولین تمدنهای پیشرفته بشری در بسیاری از نقاط ایران مانند جیرفت، سیلک، شهر سوخته).

هر چند بررسی دقیق اینکه آریائیان که بوده اند، چه وقت و در کجای سرزمینهای ایران باستان ساکن بوده اند نیاز به تحقیقات جامع زبان شناسان، متخصصان تاریخ و باستان شناسی دارد، امروزه شواهد مختلفی از جمله یافته های باستان شناسی و ژنتیک درستی این فرضیه که اقوامی از سرزمینهای دور اروپائی به فلات ایران مهاجرت کرده اند را به طور جدی مورد سئوال قرار داده و آنرا رد می کنند.

باور بنده اینست که برخی انسان شناسان و زبان شناسان اروپائی برای فرضیه نژادپرستانه خود که قصد توضیح و توجیه ریشه مشترک و نحوه گسترش زبانهای هندو-اروپائی و حتی برتری نژادی برخی اروپائیان را داشته است و برای اصالت بخشیدن به این فرضیه خود نیاز به یک نام اصیل و باستانی داشته اند و نام "آریائی" را که ریشه در زبانهای سانسکریت و ایران باستان دارد را به امانت گرفته و به نوعی مورد سوء استفاده قرار داده اند.

همزمانی این سوء استفاده علمی دانشمندان اروپائی در قرون نوزدهم و بیستم میلادی با سیاستهای ملی گرایانه وقت و تبلیغات وسیع و آموزش اینکه ایرانیان ریشه در جمعیتهای (آریائی) اروپائی دارند، در طول چندین دهه این باور غلط را در ذهن ما ایرانیان ایجاد کرده است که در حدود چهار هزار سال قبل قبایلی که به زبانهای هندو-اروپائی صحبت می کرده اند (و دانشمندان اروپائی آنها را آریائی نام نهاده اند)، از شمال وارد فلات ایران شده و جایگزین اقوام بومی ایران شده اند و ما ایرانیان امروزی از اعقاب این آریائیان مهاجر هستیم. استناد این دانشمندان اروپائی تغییر زبان ایرانیان باستان از دراویدی به هندو-اروپائی در حدود چهار هزار سال پیش است.

تحقیقات بسیار جدید و برجسته ژنتیکی و زبان شناسی نشان می دهند که زبان یک جمعیت براحتی و حتی با حضور فقط ده در صد از مردان مهاجم یا مهاجر که مزیت و برتری نسبی نسبت به جمعیت بومی داشته اند تغییر می کرده است. این مسئله در کنار شواهد مربوط به تغییرات عمده آب و هوائی و خشکسالی بسیار شدید در فلات ایران که منجر به محو تمدنهای جنوب و جنوب شرقی ایران و مهاجرت وسیع ایرانیان به سمت شمال (در حدود چهار هزارو دویست سال قبل) شده اند، می توانند براحتی تغییر زبان رایج در ایران (از زبان دراویدی به هندو-اروپائی) را در حدود چهار هزار سال قبل توجیه کنند.
در پایان و بطور خلاصه اعتقاد بنده اینست که عموم ما ایرانیان از اعقاب آریائیهائی هستیم که از بیش از ده هزار سال قبل در این سرزمین می زیسته اند و بزرگترین تمدنهای انسانی را پایه گذاری کرده اند و تئوری مهاجرت اقوامی از اروپای شرقی به ایران (که به غلط و حتی عمدا توسط عده ای از دانشمندان اروپائی نام آریائی بر آنها نهاده شده) و جایگزینی اقوام بومی توسط آنان یک فرضیه غلط و نژاد پرستانه وارداتی است.

دکتر مازیار اشرفیان بناب

دانشگاه پورتموث - انگلستان

منابع:


Wednesday, December 22, 2010

Happy Shab-e Chelleh

According to Iranian Mithraism (which is different from the Roman Mithraism) Shab-e Chelleh, is celebration for the end of the darkness and beginning of the emergence of the sun (symbol of Mehr) because Mehr (Mithra) was born to the virgin Anahita who had become earlier pregnant due to swimming in the lake Hamoun, and with Mehr being born darkness will retreat and eventually with the victory of light of Mehr over growing darkness in Tirgan Celebration (celebrating the star out) happiness of people is celebrated with a catchment population and people are happy to pay the Messenger of light (Mehr) managed to beat away the darkness and cold, and once again gave people the opportunity to live.


Hope this Shab-e Chelleh is Messenger for end of darkness and beginning of brightness and beauty and freedom for Iran and Iranians.

Friday, June 25, 2010

From Mehr to Messiah


Mithraism or Mithraic Mysteries was one of religions in ancient Iran that has gone among the Aryans thousands of years ago, after Zoroastrianism emerged this religion was combined with Zoroastrianism and with the new board continued.

The birth of religion and believes of its followers as the reasons will be said, are ambiguous and there are some different theories about that. According to one of these votes that agrees with the Zoroastrian faith god Mitra was born from a virgin woman named Anahita. According to this view while Anahita was washing herself in the Lake Hamoon that sperm of the prophet Zoroaster was thrown into the lake and protected by angels, became pregnant and after a while Mitra was born.

The Mithraism religion as an effect of the wars between the Persians and the Romans (or Greeks) was gone to Europe and later with the ancient rituals in that land was mixed and found another figure.
After a while, this religion had so much power that was replaced in the place of all Roman gods so that at the time of Emperor Diocletian was recognized as the official religion of the country, but after a while the Christian religion got power and Mithraism ritual gradually retreated: Christians killed Mithraists wherever they found them and launched fire to their Mithraeums or by throwing dead bodies into Mithraeums (that Mithraists knew them unclean) drove out Mithraic priests from Mithraeums.

Julianus was the last Roman Emperor who came to help this religion. Although he was raised in a Christian family, when he was young as an effect of a Revelation happened to him, like their ancestors converted to Mithraism religion and in 361 AD he announced Mithraism as the official religion of the country. With the rise of Julianus, Mithraic Mysteries was again thriving. But life of Julianus was short and after his death Christians got the power and began to kill Mithraists again and this time they drove out the Mithraism forever.

However Christians apparently became able to overcome the Mithraists and destroyed their faith but original form of Mithraism remained and in the form of Christianity continued back to life. From traditions and symbols of the Mithraism religion that influenced Christianity religion and some of them has remained to this day and in fact they are heritage of Mithraism in Christianity, these cases can be cited:

1 - Fish symbol is one of the Mithraic symptoms that the during of early centuries of Christianity was recognized as a sign of Christians.

2 - Baptism, which is common among Christians, in fact rooted from Mithraism that according to it, Mithraists and beginners were washed with honey and were compiled Mithraism religion.

3 - Shaped building of churches and their amazing likeness with Mithraeums.

4 - Icon making of Virgin Mary and her child Christ and its similarity with the Virgin Anahita and her child Mithra.

5 - When Mitra was born [was] praised by shepherds and Jesus Christ was praised by shepherds too when he was born.

6 - Replacing the Mitra's birthday with Jesus Christ's birthday at the beginning of winter.

7 - and playing the bell in Mithraeum that became popular in church.

8 - Mithraists' chorus singing worshiping at the Mithraeums that were also common at the Churches.

9 - Twelve zodiac signs were succourers (supporters) of Mithra who became twelve apostles of Jesus Christ.

10 - Mithra was mediator between God and humanity and in Christianity, Jesus is recognized as a mediator.

11 - The cross symbol was sign of Mithraists that in Christianity is used.

12 - In Mithraism priest was called Father and high-priest called Father of Fathers these two titles are used in the church too.

13 - According to regulation of Mithraism Mithra ascended to heaven after eating the Last Supper with supporters, and in Christianity prophet Jesus ascended to heaven after eating the Last Supper with his followers (after the crucifixion).

14 - Mithraists wore purple clothes, and today the Pope wears the same clothes.

By: Ali Rabi-Zadeh

Source: Tchista

Thursday, September 4, 2008

از مهر تا مسیح


آیین مهرپرستی یا میتراییسم یکی از دین های ایران باستان است که هزاران سال پیش در میان آریایی ها رواج داشته است، این دین پس از ظهور آیین زرتشت با آن ترکیب شد و در هیاتی نو به حیات خود ادامه داد.

چگونگی زایش این دین و اعتقادات پیروان آن بنا به دلالیلی که عنوان می شود، در هاله ای از ابهام فرو رفته است و نظریه های متفاوتی در این باره ارایه شده است. مطابق یکی از این آرا که موافق آیین زرتشت است، ایزد میترا از بانوی باکره ای به نام آناهیتا زاده شده است. مطابق این نظر هنگامی که آناهیتا در دریاچه ی هامون مشغول شست و شوی خود بود از نطفه ی زرتشت پیامبر که در این دریاچه ریخته شده و به وسیله فرشتگان محافظت می شد باردار می شود و پس از مدتی میترا به دنیا می آید.

کیش مهر در اثر جنگهایی که بین ایرانیان و رومیان (یا یونانیان) در می گرفت به مرور زمان به اروپا راه یافت و پس از مدتی با آیین های باستانی آن سرزمین مخلوط شد و چهره ای دیگر گرفت، این دین پس از مدتی از آن چنان قدرتی برخوردار شد که جای همه ی خدایان رومی را گرفت، به طوری که در زمان امپراتوری دیوکلسین، به عنوان دین رسمی این کشور شناخته شد، اما پس از مدتی با قدرت گرفتن آیین مسیحیت، آیین مهرپرستی اندک اندک عقب نشینی کرد: مسیحیان، مهرپرستان را هرجا که می یافتند، می کشتند و مهرابه های آنها را به آتش می کشیدند ویا با انداختن اجساد مردگان به درون مهرابه ها (که مهرپرستان آنها را نجس می دانستند) موبدان (مهربانان) را از درون مهرابه ها بیرون می راندند.

یولیانوس، آخرین امپراتوری بود که به یاری این دین شتافت. او با وجود اینکه در خانواده ای مسیحی بزرگ شده بود، در نوجوانی بر اثر مکاشفه ای که برایش روی داد، مانند نیاکان خود به آیین مهرپرستی گروید و در سال 361 میلادی این دین را به عنوان دین رسمی کشورش اعلام کرد، با روی کار آمدن یولیانوس آیین میترایی رونق دوباره گرفت. اما عمر یولیانوس کوتاه بود و پس از مرگش مسیحیان دوباره قدرت گرفتند و به کشتار میتراییان پرداختند و این بار برای همیشه این دین را از صحنه ی رقابت بیرون راندند.

هرچند مسیحیان به ظاهر توانستند بر مهرپرستان چیره شوند و آیین آنها را نابود کنند ولی شکل و هیات اصلی میتراییسم همچنان باقی ماند و در قالب دین مسیحیت دوباره به حیات خود ادامه داد. از سنت ها و نشانه های آیین میتراییسم که در دین مسیحیت نفوذ کرده و برخی از آنها تا به امروز مانده است و در حقیقت میراث میتراییسم در مسیحیت به شمار می آید، می توان به این موارد اشاره کرد:

1- نماد ماهی یکی از نشانه های میترایی است که در سده های نخستین مسیحیت به عنوان نشانه عیسویان شناخته شد.

2- غسل تعمید که در میان مسیحیان رایج است، در حقیقت ریشه میترایی دارد که مطابق آن مهرپرستان، نوباوگان و نوآموزان دینی را با عسل غُسل می دادند و وارد دین مهر می کردند.

3- شکل ساخت کلیساها و همانندی شگفت آن با خُرابه ها و مهرابه های میترایی.

4- شمایل سازی مریم باکره و فرزندش مسیح و تشابه آن با شمایل آناهیتا باکره و فرزندش میترا.

5- میترا هنگام تولد مورد ستایش شبانان قرار می گیرد و حضرت مسیح نیز هنگام تولد مورد ستایش شبانان قرار گرفت.

6- جایگزینی روز تولد عیسی مسیح با روز تولد میترا در آغاز زمستان.

7- نواختن زنگ و ناقوس در مهرابه های میترایی که در کلیساها نیز رواج پیدا کرد.

8- همسرایی گروهی موسیقی در مراسم عبادی میتراییان که در کلیساها نیز رایج شد.

9- دوازده صورت برج فلکی که از یاران میترا بودند تبدیل به دوازده حواری عیسا مسیح شدند.

10- میترا میانجی بین خدا و بشر است و در آیین مسیحیت، عیسا به عنوان میانجی شناخته می شود.

11- نشانه ی چلیپا که نماد و نشانه ی میتراییان است در آیین مسیح به صورت صلیب به کار برده می شود.

12- در آیین میترا به موبد، پدر گفته می شود و به موبد موبدان پدر پدران گفته می شود که این دو عنوان در کلیسا نیز به کار برده می شود.

13- در آیین میتراییسم میترا پس از خوردن شام آخر با هوادارانش، به سوی آسمان عروج می کند و در کیش مسیحیت نیز حضرت عیسا پس از خوردن شام آخر با پیروانش (پس از مصلوب شدن) به آسمان عروج می کند.

14- مهرپرستان لباس ارغوانی رنگ می پوشیده اند و امروزه پاپ نیز همین لباس را می پوشد.

نوشته: علی ربیع زاده
برگرفته از: گاهنامه چیستا