Thursday, February 21, 2008

هفت تیر کشی به روی کودکان

‏"سلاح مامورین نیروی انتظامی برای شلیک است"

یک کودک 4 ساله روز جمعه در سمنان بر اثر گلوله ماموران نیروی انتظامی کشته شد. این خبر در حالی از ‏سوی نیروی انتظامی تائید شده که طی ماه های اخیر چندین کودک، نوجوان و جوان در شهرهای مختلف کشور ‏هدف شلیک ماموران نیروی انتظامی قرار گرفته و بسیاری از آنان کشته شده اند.

روز شنبه حجت‌الله واعظی نژاد رئیس مركز اطلاع رسانی فرماندهی انتظامی سمنان تائید کرد که یک کودک 4 ‏ساله با گلوله ماموران نیروی انتظامی در این استان کشته شده است. وی در توجیه کشته شدن این کودک، به ‏سرقت پدر وی اشاره کرد و گفت: "سارقی كه پس از سرقت یك دستگاه خودروی سواری پراید از شاهرود ‏متواری شده بود، در یك عملیات تعقیب و گریز توسط پلیس دستگیر شد و كودك 4 ساله‌اش در این عملیات جان ‏باخت". ‏

این مقام مسئول در نیروی انتظامی با تائید اینکه ماموران از حضور کودک در اتومبیل مسروقه اطلاع داشته اند، ‏افزود: "صاحب پراید گفته بود كه حدود 30دقیقه قبل مسافری را كه یك پسر بچه‎ ‎نیز به همراه داشت از خیابان ‏‏«تهران» به مقصد ترمینال شاهرود سوار كردم كه در بین‎ ‎راه، مسافر با پاشیدن افشانه بر روی صورتم، خودرو ‏من را به سرقت برد". ‏

با این حال اطلاع از حضور کودک در اتومبیل سرقتی، مانع از شلیک ماموران نیروی انتظامی به اتوموبیل ‏مسروقه نشد و به گفته واعظی نژاد ماموران در حین "اجرای طرح مهار برای دستگیری سارق این اتومبیل" ‏حدود ساعت 2بامداد جمعه گذشته خودرو مسروقه را در مقابل پلیس راه سمنان مشاهده و تحت تعقیب قرار دادند: ‏‏"ماموران انتظامی پس از تعقیب خودروی سرقتی و اخطارهای مكرر به‎ ‎راننده خودرو، به طرف آن تیراندازی و ‏در نهایت خودرو را متوقف كردند". ‏

اما متوقف کردن این خودرو سرقتی با هدف قرار دادن کودک 4 ساله همراه شد: "در جریان عملیات تعقیب و‎ ‎گریز، سرنشین خودرو كه كودكی 4 ساله بود، بر اثر اصابت گلوله مجروح شد و در‎ ‎بیمارستان جان باخت". ‏



‎‎دو شلیک منجر به مرگ در یک روز‎‎

گزارش قتل های ناشی از شلیک به مظنونان از سوی نیروی انتظامی افزایش چشمگیری یافته است. روز گذشته ‏همزمان با خبر کشته شدن این کودک 4 ساله، روزنامه دولتی ایران نیز خبر مشابه دیگری را منتشر کرد که ‏حکایت از کشته شدن راننده 30 ساله ای به نام "علی" در شرق تهران بر اثر شلیک ماموران نیروی انتظامی ‏داشت. ‏

به نوشته این روزنامه این شلیک غروب جمعه رخ داد و طی آن‏‎ ‎مأموران گشت موتورى نیروی انتظامی که در ‏تهرانپارس به راننده یك دستگاه خودرو پراید مشكوك‎ ‎شده وبه آن دستور ایست داده بودند، به علت بی توجهی ‏راننده به دستور مأموران، با شلیک 3 گلوله او را کشتند. ‏

مقام های قضائی خبر داده اند که دو ماموری که این جوان 30 ساله کشته اند، تا روشن شدن حادثه بازداشت شده ‏اند اما هیچ یک از مقام های قضائی تاکنون اظهار نظری در خصوص قتل کودک 4 ساله نکرده اند. ‏



‎‎فاجعه انسانی‎‎

طی ماه های اخیر موارد متعددی از کشته شدن کودکان، نوجوانان وجوانان در اثر شلیک های خیابانی ماموران ‏نیروی انتظامی انتشار یافته است. ‏

روز 23 فروردین 86 نوجوان 11 ساله ای به نام حامد در داخل خودروی پدرش هدف گلوله ماموران کلانتری ‏‏161 تهران قرار گرفت و کشته شد. روزنامه همشهری در گزارشی از این قتل نوشت: به دنبال بروز یک اختلاف ‏خانوادگی و اطلاع به نیروی انتظامی ماموران در محل حاضر شدند اما با فیصله یافتن اختلاف خانوادگی یکی از ‏ماموران با گمان اینکه پدر مقتول 11 ساله تحت تعقیب بوده به این خانواده اصرار می کند که برای حل اختلاف به ‏کلانتری بروند، اما پدر این نوجوان با اصرار بر خاتمه یافتن اختلاف با همسرش، مامور را از خودرو پیاده کرده ‏و به همراه همسر و 3 فرزندش دور می شود که«مامور پلیس نه تنها خودش به خودروی‎ ‎پدر حامد با اسلحه ‏كمری تیراندازی می‌كند، بلكه از نیروی گشت همراه نیز درخواست كمك‎ ‎می‌كندو در این زمان یك سرباز وظیفه ‏به تیراندازی هوایی با اسلحه كلاشینكف اقدام‎ ‎می كند». بر اثر اصابت یكی از گلوله‌های اسلحه كمری مأمور پلیس ‏به سر حامد كه همراه‎ ‎پدر، خواهر و برادر خردسالش هنوز در خودرو بودند، وی جان خود را از دست داد. ‏

در 18 خرداد 86 نیز اعلام شد که یک کودک 4 ساله در یاسوج براثر شلیک ماموران نیروی انتظامی کشته شد. ‏این اتفاق زمانی رخ داد که زن و مرد جوانی به همراه دختر چهارساله شان به نام آرزو از شهرستان باشت عازم ‏یاسوج بودند. روزنامه اعتماد در همین خصوص گزارش داده که: "این زن و شوهر پیش از رسیدن به مقصد با ‏ماموران نیروی انتظامی مواجه شدند و از آنجا که پدر آرزو تحت تعقیب بود یکی از ماموران گشت به سوی آنان ‏تیراندازی کرد". گلوله شلیک شده به آرزوی 4 ساله اصابت کرد و این دختر چهارساله در دم جان باخت. ‏

با وجود شکایت پدر و مادر این دختر 4 ساله و تائید اتهام قتل عمد مامور نیروی انتظامی، و تاکید براینکه این ‏مامور "قانون نحوه به کارگیری سلاح را به طور کامل رعایت نکرده است، دادستان یاسوج با قتل عمد بودن ‏شلیک مرگبار مخالفت کرد و با استناد به اینکه گلوله کمانه کرده و به صورت مستقیم به آرزو برخورد نکرده است ‏این حادثه را قتل غیرعمدی" تلقی کرد. ‏

چهارشنبه 26 اردیبهشت 86 هم ماموران نیروی انتظامی پس از تعقیب راننده نوجوان یک خودروی پژو به دلیل ‏نداشتن گواهی رانندگی در زاهدان دختر نوجوان 12 ساله ای به نام رویا سارانی ـ خواهر راننده خودرو را ـ با ‏شلیک گلوله از پای درآوردند. ‏

پنچ شنبه 13 دی ماه 86 ماموران نیروی انتظامی در میدان کوثر شهر زاهدان به سوی 3 نوجوان دستفروش ‏شلیک کردند و دستکم دو تن از آنان را کشتند. کشته شدن این نوجوانان با واکنش مردم زاهدان مواجه و به ‏سنگباران ماموران نیروی انتظامی از سوی مردم منجر شد. اما خبرگزاری دولتی ایرنا، فردای آن روز به نقل از ‏فرماندار زاهدان با وجود تائید کشته و مجروح شدن این نوجوانان اعلام کرد: "حادثه پرتاب سنگ به سوی ‏ماموران انتظامی توسط شماری از‎ ‎مردم محله‌ای در غرب این شهر در حال بررسی است". آن هم در حالیکه ‏منابع محلی اعلام کرده اند کودکان کشته شده حامل ظروف آب بوده اند. ‏

در تهران باوجود کشته شدن چندین نفر بر اثر شلیک ماموران نیروی انتظامی، دستگاه قضایی تنها برای 6 مورد ‏پرونده تشکیل داده و نیروی انتظامی اعلام کرده که سایر موارد شلیک منجر به کشته شدن مظنونان، مربوط به ‏کشته شدن "اشرار" است. بازپرس روشن، یکی از بازپرس های ویژه قتل تهران در این خصوص با تایید تشکیل ‏‏6 پرونده در 6 ماه گذشته گفته: "این موضوع لزوم توجه مسوولان نیروی انتظامی به افزایش‎ ‎آموزش به کارکنان ‏پلیس را برای کاهش این گونه حوادث بیش از پیش مشخص می کند". ‏



‎‎شما شلیک کنید، ما تشکر می کنیم
‎‎

موارد متعددی از شلیک های منجر به کشته و مجروح شدن جوانان در مناطق مختلف کشور طی ماه های اخیر ‏منتشر شده که مشهور ترین آنها شلیک منجر به کشته شدن صیاد جوانی به نام حسام الدین خدیور در روز جمعه 7 ‏دی ماه در بندر ترکمن، و کشته شدن بازیگر تلویزیون یاسوج، به نام عطا کشاورز در 17 بهمن 86 است. ‏

اکبر اعلمی نماینده تبریز در مجلس، در خرداد گذشته با طرح سئوالی از وزیر کشور خواست تا در مورد شلیک ‏نیروی انتظامی به دو جوان تبریزی به خاطر گوش دادن به موسیقی و قرار گرفتن آنان در آستانه مرگ توضیح ‏دهد. وی در عین حال فاش کرد که نیروی انتظامی در حالی به سوی کودکان، نوجوانان و جوانان به تهام های ‏واهی شلیک می کندکه در موردی چون ربودن یک دختر از سوی فرزند یکی از معاونان استانداری آذربایجان‏‎ ‎شرقی، با همکاری محافظ یكی از افراد با نفوذ تبریز و یک نفر دیگر و تجاوز به این دختر، به رغم صدور حکم ‏جلب، از بازداشت آنان خودداری کرده است. ‏

فرماندهان نیروی انتظامی اما نه تنها از شلیک ماموران دفاع می کنند بلکه اسماعیل احمدی مقدم در هفته نیروی ‏انتظامی ابراز خوشحالی کرده که معدل شلیک مامورانش افزایش یافته و احمدرضا رادان فرمانده نیروی انتظامی ‏تهران نیز اعلام کرده است که: "هر پلیسی که اجازه حمل سلاح دارد‎ ‎حق شلیک هم دارد. ما برای نمایش به ‏ماموران نیروی انتظامی اسلحه نمی دهیم". وی در گفتگویی با خبرگزاری ایسنا از ماموران نیروی انتظامی به ‏خاطر استفاده از سلاح گرم تشکر کرده است. ‏

منبع: روز

Wednesday, February 20, 2008

Elections in Iran vs Elections in the US

Ebrahim Nabavi - 2008.02.17

Iran and the US both have important elections forthcoming. But important differences ‎exist between the two. Let’s take a look.‎

First, in the US an important person is elected president, while in Iran an important ‎person selects the president. ‎

Second, in the US people know the background of the person who is elected a year in ‎advance, while in Iran people learn of the person’s background two days after he is ‎announced.‎

Third, whoever is elected in the US determines the policy of the country towards the ‎Middle East, while in Iran US policy towards the Middle East determines who is elected ‎in Iran.‎

Fourth, in the US, educated people participate in the elections to have a say in their ‎future, while in Iran educated people do not participate in the elections to have a say in ‎their future.‎

Fifth, in the US members of the Supreme Court are determined by the Congress and the ‎President, while in Iran it is the Guardians Council for the Constitution which picks the ‎members of Parliament and the President.‎

Sixth, in the US, whoever is elected president, regardless of how stupid he is, things don’t ‎get worse than a certain point, while in Iran whoever is elected, regardless of his wisdom, ‎things don’t get better beyond a certain point.‎

Seventh, Special Law: In Iran the person least expected to win wins the elections, while ‎in the US the winner is always one of the predicted candidates who wins.‎


Eight, in the US, the voting behavior of the public is at worst 5 percent different from the ‎predictions, while in Iran it is 70 percent off.‎

Nine, elections in Iran always take place on a holiday, ie Friday, because elections are ‎one of our past times, while in the US elections always take place during a work day ‎because it is part of their work.‎

Ten, normally elections in the US have a greater impact on changes in politics in Iran, ‎rather than the impact of elections in Iran on Iranian politics.‎

‎---‎
‎* Ebrahim Nabavi is the most read Iranian satirist.

Monday, February 18, 2008

جشن سپندارمزدگان خجسته باد

امروز، روز سپندارمزد پنجمین روز از اسفند ماه باستانی برابر با 29 بهمن ماه خورشیدی، جشن اسفندگان بر شما شاد باد!
سپندارمزد نگهبان زمین است و از آنجا که زمین مانند زنان در زندگی انسان نقش باروری و باردهی دارد جشن اسفندگان برای گرامی داشت زنان نیکوکار برگزار می شود . زرتشتیان این روز را به نام روز زن و روز مادر جشن می گیرند. واژه سپندارمزد در اوستا سپنتاآرمئی تی آمده است و به چم فروتنی و بردباری می باشد. در روز زن نزد زرتشتیان مادران خانه می توانند کارهایی را به پدران و مردان خانه برای انجام فقط دستور فرمایند.این است مقام زن در کیش بهی زرتشتی.
کسی که به گوهر راستی و نیکی بگرود شهریور و بهمن و اردیبهشت و اسفند او را یاری و استواری دهند و در کوشش در راه راستی و بر انداختن دروغ پشت و پناه وی باشند چنان که در روز پسین از آزمایش سرافراز بر آید و در برابر دروغ پرستان نخستین کسی باشد که به سوی بهشت جاودان گام بردارد.
هات ۳۰بند۷
سپنتا آرمئی تی یا اسفند چهارمین فروزه بزرگ اهورامزداست سپنتا به معنی افزاینده و آرمیتی به معنای آرامش ؛هماهنگی و مهر است و دو واژه با هم به معنای آرامش افزاینده است سپنتا آرمئی تی آرامش و مهر جهانی را که از راه همکاری آدمیان با اهورامزدا بدست می آید نشان می دهد و از راه مهر خدمت بدون انتظار پاداش ؛فروتنی و همدردی با دیگران بدست می آید استاد وحیدی این فروزه اهورایی را به معنی اندیشه نیک ترازمند بیان نمودند و ایشان در این باره می گویند: ما امروزه در جهانی زندگی می کنیم که در واقع در معرض اندیشه های بسیاریم که در اصطلاح به آن دیکتاتوری انفورماتیک می گویند و بدون اینکه خود بخواهیم با دیدن تصاویر و گفتگوهای بسیار مسائل در ذهن ما می نشیند و مجموعه آنها در رفتارهای ما اثر می گذارد و ما را تحت سلطه سازندگان این اطلاعات قرار می دهد مانند فیلمهای زهر آگین جنایی که هر شب انسان را در برابر آنها قرار می دهند و کجا می یابیم که یکی از لبخشهای مثنوی را به صورت فیلم در آورده باشند!!! ما نیز که سخن از اشوزرتشت و گاتها می گوییم باید این آموزه ها را در جهان امروز از آن استفاده کنیم و منطبق با زمان از آنها بهره گیری نماییم . سپنتا یعنی پاک و آرمئی تی را استاد بزرگ گاتها شناس موبد آذرگشسپ این چنین ترجمه کرده اند" آرم یعنی ترازو و مئی تی یعنی اندیشه و سپنتا آرمئی تی به معنای اندیشه پاک ترازمند است و این حرف بسیار بزرگ است و به راستی که باید فرهنگ زرتشتی را از نو شناخت و دانست که گاتها چه دریای بی کرانی است .ما یک اندیشه نیک داریم که آن بهمن است آیا بهمن به تنهایی کافیست که مرا به یک راه درست برد؟ اما همین اندیشه درست باید به دنبالش یک سپنتا آرمیتی باشد تا اندیشه نیک مرا در تراز و اندازه نگه دارد یک مثال ساده پاکیزگی است که در حالت معمول کار شایسته ای می باشد اما اگر همین از حد خود خارج شود به وسواس تبدیل می شود که برای هر انسانی درد سر ساز است .اندازه نگه دار یعنی اینکه خود و ظرفیت خود را بشناس و در هر ضمینه اندازه نگه دار . سپنتا آرمیتی فرشته و ....نیست بلکه زندگی روزمره و اجتماعی من و شماست ....سیاست از واژه ساه اوستایی گرفته شده به معنای فرمان راندن و آموختن است فرمان می رانی به که و چگونه و فرمانده کی است و بر می گردد به سپنتا آرمئی تی و اینکه حدو اندازه فرمان راندن چقدر باشد اگر کمی بیشتر باشد می شود دیکتاتوری .و سیاست بنش سپنتا آرمئی تی است اینکه پاک بیاندیشم و در آنجایی که فرمان می رانم اندازه نگه دارم. (براستی که چقدر این احکام نیک اهورایی در سرزمین عزیزمان ایران پاس داده می شود؟!!)
سپنتا آرمئی تی عاطفه و مهر و محبت است . ایمان و مهر به اهورامزدا و فرمانبردار اهورامزدا بودن و اندیشه نیک را از اهورا مزدا منحرف نکردن و در دنیای مادی نیز نگهبانی زمین بر آن قرار گرفته چرا که فروتنی و افتادگی پیش از هر چیز از آن خاک است و این صفات مهر و محبت و فروتنی بیشتر در میان زنان خصوصا مادران یافت می شود به همین جهت است که جشن اسفندگان را به نام روز زن و مادر در ایران باستان نامگذاری نمودند و این به خاطر ارزش بسیاری بود که برای این فروزه نیک اهورایی قائل بوده اند . نام خانوادگی اشو زرتشت نیز سپنتا (اسپنتمان) می باشد ((زرتشترهه سپنتامه zaratoshtrahe sepantamaeh )) و فلسفه قرار گرفتن سبزه بر سفره هفت سین نیز همین اسفند می باشد. به نماد پارسایی و فروتنی.

Monday, February 4, 2008

هشدار درباره تضعيف حاکميت ملی و درخواست از مردم ایران برای تقویت حاکمیت ملی، بیانیه ۳۷۰ تن از شخصیت های سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و دانشجویی


به نام خدا
ملت شریف ایران
موضع‌گیری‌های اخیر دولت در سیاست خارجی موجب تضییع حقوق ملت ایران شده است. تصادفی نیست که حق حاکمیت ملت ایران همزمان از سه سو مورد دست‌اندازی قرار می‌گیرد. در شمال، دولت فدراسیون روسیه و متحدان آن حقوق مسلم ایران را در دریاچه مازندران ـ که برپایه قراردادهای ۱۹۲۱ و ۱۹۴۰ با دولت اتحاد جماهیر شوروی سابق به ‌صورت مشاع تعیین شده است ـ نادیده گرفته‌اند و در باج‌دهی آشکار وزیر امور خارجه، سهم ایران را به ۳/۱۱ درصد کاهش داده‌اند. در مرزهای غربی و جنوب‌غربی، رئیس جمهوری عراق حقوق ایران را که در قرارداد ۱۹۷۵ الجزایر رسمیت یافته است، انکار و قرارداد مزبور را یک‌جانبه ملغی (یا لااقل نیازمند بازنگری) اعلام کرده است.
در مرزهای جنوبی، علاوه‌بر آن‌که دولتهای همسایه حقوق مالکیت ایران بر جزایر سه‌گانه را نادیده گرفته‌اند، اکنون زمزمه موافقت با تغییر نام خلیج فارس به گوش می‌رسد.
باید دید چه اتفاقی افتاده است که برخی از این دولتها ـ که بدون حمایت قدرتهای خارجی، حتی توان حفظ حکومت خودشان را هم ندارند ـ یکی پس از دیگری به فکر باج‌خواهی از دولت ایران برآمده‌اند؟آنان به‌نظرشان مناسب‌ترین زمان را برای مطرح کردن ادعای نامشروع و غیرقانونی خویش انتخاب کرده‌اند، چراکه دریافته‌اند پایگاه اجتماعی و ملی دولت ایران از هر زمان ضعیف‌تر و شکاف میان ملت و دولت عمیق‌تر گشته است. ازسوی دیگر، ملت ایران، به‌خاطر پرونده هسته‌ای و اتخاذ سیاست‌های نسنجیده دولت در روابط خارجی، تحت فشارهای سیاسی و محاصره اقتصادی است و احتمال برخوردهای نظامی محدود نیز منتفی نیست. البته، این نخستین بار نیست که قدرتهای متجاوز بیگانه چشم طمع به منافع ملی و تمامیت ارضی ایران دوخته‌اند.
ملت ایران همواره نسبت به هر نوع مداخله بیگانگان و تضعیف استقلال و آزادی خویش حساسیت و واکنش شدید نشان داده است. اما هر زمان که دولت‌های ناتوان، فاقد اقتدار ملی و بدون پایگاه مردمی در حاکمیت بوده‌اند مؤلفه‌های قدرت ملی نیز ضعیف شده است و بیگانگان موفق به دریافت امتیازهای استعماری شده‌اند و، در نتیجه، حاکمیت ملی و تمامیت ارضی ایران نقض گردیده است. در این میان، تنها دولتهای ملی و مردمی، که پشتوانه حمایت و رأی ملت را داشته‌اند، توانسته‌اند در برابر زیاده‌خواهی‌های قدرتهای بزرگ ایستادگی و از حقوق ملت ایران دفاع کنند.
نمونه برجسته در این زمینه دولت ملی دکتر محمد مصدق است که برخوردار از پشتوانه نهضت ملی ایران بود و حاکمیت ملی را در همه زمینه‌ها استوار کرد. دولت مصدق با مداخلات استعماری قدرتهای شرق و غرب و وابستگان داخلی آنها زیر انواع فشارهای شدید سیاسی، محاصره اقتصادی و حتی تهدید نظامی قرار داشت، تا آنجا که ناوهای انگلیسی در مرزهای آبی جنوب آماده هجوم به مناطق نفت‌خیز ایران شده بودند. با آن که دولت ایران، در مقایسه با قدرت دشمن، به‌لحاظ اقتصادی و نظامی بسیار ضعیف و آسیب‌پذیر بود، تنها به اتکای حمایت مردم و همبستگی میان ملت و دولت، با اعتماد به نفس و اقتدار تمام در برابر هر گونه ادعای نامشروع و مغایر با منافع ملی و حق حاکمیت ملی ایران ایستادگی کرد. مصدق به‌خاطر همان وجهه‌ی ملی، پشتوانه مردمی و احترامی که برای حقوق و آزادی‌های اساسی ملت، بدون هرگونه تبعیض، قایل بود و در حمایت و حراست از آزادی عقیده و بیان، آزادی مطبوعات، آزادی احزاب و برگزاری انتخابات آزاد پرونده‌ای پاک و درخشان داشت، نه تنها محبوب ملت‌های استعمارزده و آزادیخواه جهان بود، بلکه بیشتر دولت‌های عضو سازمان ملل متحد برای وی احترام ویژه‌ای قائل بودند و از حقوق ملت ایران در برابر مطامع استعماری دفاع می‌کردند، چنانکه ادعای انگلستان علیه ایران در دو نهاد بین‌المللی، یعنی دادگاه بین‌المللی لاهه و شورای امنیت سازمان ملل به سود ایران و شکست انگلستان پایان یافت.
برای حفظ حق حاکمیت ملت ایران و ایستادگی در برابر زیاده‌طلبی‌های قدرتهای بزرگ، راهی جز تکیه بر توان ملی، همبستگی و اتحاد مردم وجود ندارد. دولت نباید برای جلب حمایت سیاسی برخی از دولتها برای مقابله با فشارهای امریکا و متحدان آن، از حقوق ملت ایران ببخشد، یا در برابر زیاده‌خواهی‌ها و ادعاهای نامشروعشان کوتاه بیاید. برای نیل به این منظور، باید موانع همبستگی و مشارکت ملت ایران و ظهور قدرت ملی در صحنه سیاسی کشور از میان برداشته شود.
اگر دولت به اراده و خواست مردم و حقوق و آزادی‌های آنان احترام گذارد، دلیلی برای بی‌خبر گذاشتن مردم از آنچه به منافع ملی و سرنوشت کشور و ملت مربوط است، وجود نخواهد داشت. یک دولت ملی و برخاسته از انتخابات آزاد هیچ امر عمومی را از مردم پنهان نمی‌دارد و اعتماد و حمایت مردم با اعتمادبه نفس و اقتدار کافی در برابر هر تجاوزی ایستادگی نشان می‌دهد.
ما، امضاکنندگان زیر، نگران فعل ‌و انفعالات و تصمیمات پشت پرده‌ای هستیم که
دور از چشم ملت ایران تنها به خاطر ضعف اقتدار حاکمیت ملی و به زیان کشور اتخاذ شود. آنچه موقعیت دولت را در رویارویی بین‌المللی و در دفاع از حق حاکمیت ملی ایران ضعیف می‌کند، نقض پی‌درپی حقوق مردم ایران، سرکوب آزادیخواهان در داخل کشور، ناکارآمدی در حل مشکلات اقتصادی و اجتماعی ـ که اکثریت مردم را دچار مشکلات شدید و رنج‌های فراوان کرده است ـ می‌باشد. به‌رغم اظهارات رسمی در حمایت از قشرهای محروم جامعه، سیاست‌های کلان اقتصادی و سیاسی دولت تنها در خدمت گروه‌های پرقدرت و متنفذی است که همه منابع قدرت و ثروت را در اختیار گرفته‌اند و به شدت از مردمی شدن حکومت ازطریق برگزاری انتخابات آزاد جلوگیری می‌کنند.
ما تردید نداریم که در انتخابات پیش‌رو ـ باتوجه به حذف گسترده نامزدهای مستقل یا مخالف و منتقد، در غیاب مطبوعات آزاد و احزاب مستقل، در شرایط پُررعب و فشار و درحالی که تعداد زیادی از دانشجویان، زنان، کارگران و فعالان سیاسی و اجتماعی به‌خاطر ابراز عقیده یا نقد عملکرد و سیاستهای حکومت در زندان بسر می‌برند، شکاف بی‌اعتمادی موجود میان دولت و ملت عمیق‌تر خواهد شد و متناسباً فشار قدرت‌های بیگانه برای کسب امتیاز از دولت و تضییع بیشتر حق حاکمیت ملی افزایش خواهد یافت و درآن‌صورت، حکومت ایران برای حفظ خود مجبور به باج‌دهی و اعطای امتیاز از منابع و منافع ملی ایران خواهد شد. یادمان نرفته است که دولت‌های عصر قاجار و پهلوی برای بقای خویش حقوق و حاکمیت ملت و ثروت‌های ملی را هزینه جلب حمایت آن قدرتها کردند و دیدیم که چه شد.
ما از مردم آگاه وآزادی‌خواهان ایران، از همه زنان و مردان میهن‌دوست و حق‌طلب ایران دعوت می‌کنیم که با حفظ هشیاری و مراقبت از استقلال و حاکمیت ملی متحداً برای برداشتن موانع موجود بر سر راه انتخابات آزاد و روی کار آمدن دولتی متکی به رأی و رضایت همه مردم بکوشند و این مسئولیت مهم را، تا دستیابی به مقصود، ازطریق مبارزات مسالمت‌آمیز، با صبر، متانت، پایداری و همبستگی به زمین نگذارند، زیرا تنها در سایه حاکمیت ملی و وحدت و همبستگی میان ملت و دولت است که استقلال، عدالت اجتماعی، عزت و سربلندی کشور تأمین و دستیابی به صلح، آزادی، رفاه و توسعه در داخل و در روابط بین‌المللی ممکن می‌گردد.

۱۳۸۶/۱۱/۱۰

هاشم آغاجری ، محمد آزادی ، محمد آقازاده، سامر آقایی، فریدون آقاسی،سعید آل آقا، عباس ابوذری، هادی احتظاظی، منوچهر احتشامی، حمید احراری، بابک احمدی، نعمت احمدی، طاهر احمدزاده، حسن احمدی، محسن احمدی، محمود احمدیان،محمدرضا احمدی نیا، مصطفی اخلاقی، ساجد اردبیلی، حسن اسدی، رشید اسماعیلی، فرزانه اسکندری، یدالله اسلامی، مرتضی اشفاق، حمید آصفی، حسن افتخاراردبیلی، محمدمهدی اردهالی، جلال اقتداری، اعظم اکبرزاده، زهرا اکبرزاده، علی رضا اکبرزادگان، علی اکرمی، محمود امیر احمدی،امین احمدیان، مهدی امینی زاده، عباس امیرانتظام، نیره انصاری، حجت انصاری، حسین انصاری راد، عبدالمجید الهامی، کمال الدین بازرگانی، پروین بختیار نژاد، اکبر بدیع زادگان، رحمت الله برهانی، ابوالفضل بازرگان، عبدالعلی بازرگان، فرشته بازرگان، محمد نوید بازرگان، ملکه بازرگان، فتانه بازرگان، مختار باطولی، روح‌اله باقرآبادی، ایرج باقرزاده، ایمان براتیان، محمد بذرپور، محمد بسته نگار، مهدی بسته نگار، محمد حسین بنی اسدی، عماد بهاور، حمید بهشتی ، محمد بهزادی، بهروز برومند، محمد بهفروزی، راضیه بوستانکار، مرضیه بوستانکار، جلال بهرامی، صفا بیطرف، مسعود پدرام، عباس پوراظهری، رضا پویان، حبیب الله پیمان، مجید پیمان، عبدالرضا تاجیک، عباس تاج‌الدینی، هادی تفنگچی، غلامعباس توسلی، محمد توسلی، محمدرضا توسلی، رضا تهرانی، مجید جابری، علی جمالی، فرشته جمشیدی، مجتبی جهانی، فرانک چالاک ، رضا حاجی، مجید حاجی بابائی، علی حاجی قاسمی ، بهمن حافظی، طه حجازی، حمید حدیثی، علی حدیثی، حسین حریری، آیدین حسنلو، بهزاد حق پناه، جمشید حقگو، وحید حقیقی، جلال حجتی، علی حکمت، منیژه حکمت، ابوالفضل حکیمی، عبدالکریم حکیمی، مجید حکیمی، محمد رضا حمسی، فخرالدین حیدریان، جعفر خائف،نبی اله خانزاده مرخالی، ابراهیم خدادادی، مهدی خدادادی، امیر خرم، حسین خطیبی، محمد خطیبی، مجتبی خندان، ابراهیم خوش سیرت سلیمی، اسماعیل خوش محمدی، هوشنگ خیراندیش،محمدعلی دادخواه، محمد دادفر، رسول دادمهر،محمد دادیزاده، محمدمهدی دانشیان،محمد حسن داوودی، محمود درد کشان، محمود دل آسایی، امیرخسرو دلیرثانی، عباس دهقان نژاد، مصیب دوانی، ابراهیم دینوی، امیر رزاقی، محمد صادق ربانی، تقی رحمانی، فاطمه رحمانی، منصور رسولی، جواد رحیم پور، محمدجواد رجائیان، علیرضا رجایی، سهراب رزاقی، عبدالله رضایی، محمد صادق رسولی، احد رضائی، اصغر رضائی، بیوک رضائی، محمد رضائی، بهمن رضا خانی، اشکان رضوی، حسین رفیعی، مهدی رهنما، رضا رئیس طوسی، فیض الله رنجبر نیا، نفیسه زارع کهن، جمال زره ساز، علی زرین، اکبر زمانی، محمد ابراهیم زمانی، محمود زندیان، پرویز زندی نیا، احمد زیدآبادی، محمد رضا زهدی، علیرضا ساریخانی، احمد ساعی، نسرین ستوده، عزت الله سحابی، فریدون سحابی، هاله سحابی،محمد سرچمی، عیسی سحر خیز، بیوک سعیدی، علی اشرف سلطانی آذر، عبدالفتاح سلطانی، مرتضی سلطانیه، محمد جواد سلیمانی، علی سیاسی راد، مهرداد سیدعسگری، سید محمد علی سیف‌زاده، محمود بصیر شاددل، ابراهیم شاکری، تقی شامخی، علی شاملومحمودی ، محمد شانه چی، حسین شاه حسینی، حسین شاه اویسی، محمد شریف، جواد شرف‌الدینی، کاظم شکری، مازیار شکوری گیلچالان ، الله وردی شمبوری، ماشا الله شمس الواعظین، احمد شهامت دار، حسن شهبازی، صابر شیخلو، فیروزه صابر، هدی صابر، محمد صاحب محمدی، محمد صادقی، هاشم صباغیان، احمد صدر حاج سیدجوادی، رضا صدر، علی صفایی فر، بیژن صفسری، سمیرا صدری، حمیدرضا صمددی، مظفر صفری، مهدی صراف، فضل الله صلواتی، کیوان صمیمی، باقر صدری‌نیا، جلیل ضرابی، علی اشرف ضرغامی، فریدون ضرغامی، اعظم طالقانی، حسام طالقانی، طاهره طالقانی، نرگس طالقانی، اکبر طاهری، رئوف طاهری، محمد طاهری، امیر طیرانی، کیان ظهرابی، سیدجعفر عباس‌زادگان، شیرین عبادی، مهدی عربشاهی، روئین عطوفت، باقر علائی، علی رضا علوی تبار، علی علوی، محمدباقر علوی، رضا علیجانی، علی علیزاده نائینی، محمد جعفر عمادی، محمود عمرانی، علی اصغر غروی، علیرضا غروی، ماجد غروی ، سعید غفارزاده، محمدحسین غفارزاده، علی غفرانی، مهدی غنی، فریده غیرت، باقر فتحعلی بیگی، حسن فرهودی‌نیا، ارسلان فلاح، مقصود فراستخواه، پویان فخرآیی، مهدی فخرزاده، غفار فرزدی، شهین فرزین پژوه، حسن فرح آبادی، لیلی فرهاد پور،ابوالقاسم فروزان، فاطمه فرهنگ خواه، حسن فرید اعلم، بهرام فیاضی، احمد قابل، حسین قاضیان، عباس قائم الصباحی، علی قدیمی، خسرو قشقایی، ماهرو قشقایی، مهدی قلی‌زاده اقدم، عبدالحسین قمی زاده،رحمانقلی قلی زاده،عبدالمجید قندی زاده، نظام الدین قهاری، مصطفی قهرمانی، حجت الله قیاسی، محمود قیصری، رحمان کارگشا، اسداله کارشناس،امیر حسین کاظمی، مرتضی کاظمیان، هادی کحال‌زاده، محسن کدیور، خسرو کردپور، مسعود کردپور، علی کرمی، علیرضا کرمانی، فریدون کشکولی، پروین کهزادی، یعقوب کوثری،ابوالقاسم کیا، بهناز کیانی، بیژن گل افرا، علی اصغر گواهی ، فاطمه گوارائی، محمود گرگین، مسعود لدنی، احسان مالکی پور، محمد تقی متقی، حسین مجاهد، محسن محققی، نرگس محمدی، نوشین محمدی، سید علی محمودی، حسین مدنی، سعید مدنی، ماشاءالله مدیحی، علی مدیحی، مرضیه مرتاضی لنگرودی، فرید مرجائی، مصطفی مسکین، رضا مسموعی، حمیدرضا مسیبیان، ضیا مصباح، لیلا مصطفوی، مصطفی مصطفوی، عباس مصلحی، رشید مظفری سردشتی، بدر السادات مفیدی، محمد جواد مظفر، مهدی معتمدی مهر، احمد معصومی، یاسر معصومی، مرتضی مقدم، فهیمه ملتی، کاظم ملکی، احمد منتظری، سعید منتظری، قدرت منصوری، خسرو منصوریان، کیوان مهرگان، سیمین مخبر، فرزین مخبر، سیدرضا موسوی سعادتلو، سیدعلی اکبر موسوی خوئینی، یوسف مولائی، عبدالله مومنی، علی مومنی، محمود مومنی، امیر میرخانی، وحید میرزاده، فرشته ناصرگیوه چی، حسن نراقی، محمود نعیم پور، احمد نعمت زاده، جعفر نقمی، امیر نکوفر، محمد تقی نکوفر، علی نکونسبتی، سید حمید نوحی، بهرام نمازی، امیر حسین نوربخش، فخرالسادات نوربخش، منوچهر نوربخش، حسین نوری زاده، غلامرضا نیک صفت ، احمد هادوی، هادی هادی زاده یزدی، محمد هاشمی، ناصر هاشمی، بهاره هدایت، خلیل هراتی، علیرضا هندی، احسان هوشمند، مراد همتی، اکبر والی، رسول ورپایی، منصور وفا، علی وفقی، باقر ولی بیک، جلیل ولی بیک، رحیم یاوری، علی فرید یحیایی، میر محمود یگانلی، حنیف یزدانی‌پور، کاظم یزدی، ابراهیم یزدی، حسن یوسفی اشکوری، حسن یوسفیان آرانی.

منبع این نوشته

Sunday, February 3, 2008

ما می توانیم به روزنامه‌نگار افغانی در آستانه اعدام کمک کنیم

سید پرویز کامبخش، بیست و سه ساله است و دانشجوی دانشگاه (پوهنتون) بلخ در رشته روزنامه‌نگاری. چند ماه قبل پرویز، مقاله ای که در مورد برخورد فرودست با زنان در اسلام صحبت می کرده از اینترنت دانلود کرده و آن را به دوستان خود داده است.

ماه اکتبر سال گذشته (تقریبا سه ماه قبل)، دادگاه شریعت افغانستان این روزنامه نگار جوان روزنامه جهان نو را به مرگ محکوم کرده است. شاکی او یک فرد حقیقی بوده و «جرم» او کفر.

بر اساس اخبار، دادگاه او بدون شاهد و وکیل برگزار شده و بنا به روزنامه The Independent، این هفته سنای افغانستان هم حکم را تایید کرده است.

به دیگر روزنامه نگاران نیز گفته شده که در صورت حمایت از کامبخش، زندانی خواهند شد. روزنامه The Independent یک کمپین برای حمایت از پرویز کامبخش به راه انداخته تا در این مورد مقامات انگلیسی را وادار به مذاکره با مقامات افغان کند. من آن را امضا کرده ام.
عکس متعلق به ریوترز است و منبع اصلی مقاله اینجا است