Showing posts with label Bahman. Show all posts
Showing posts with label Bahman. Show all posts

Tuesday, April 19, 2016

وندیداد: چنین نگفت زرتشت

واژهً وندیداد پارسی شده واژه "وی دَاِوَه دَاتَه" اوستایی (وی دیو داد) یعنی قانون ضد دیو است. در یَسنای هفتاد ویک بند پنجم ویسنای بیست وپنج، بند ششم وسروش یشت هادُخت از دو قانون به نام " داتام ویدی وام" به معنی قوانین ضد دیو که همان وندیداد است و "داتام زَرَه توشتریم" یعنی داد زرتشت یا قانون زرتشتی نام برده شده است که قوانین نخستین را مربوط به زمان پیش از زرتشت و داد بعدی را به زمانِ پس از آن پیام آور می داند.

از این روی قوانین وندیداد را نمی توان داد زرتشت یا آموزش های دین زرتشتی دانست بلکه باید آن را به نخستین گروه های آریایی که مخالف دیو پرستی بودند نسبت داد که پیش از پیدایش بینش زرتشت، آنان پیشوای اندیشه وباور مردم ایران بودند. آنها دیوان یا پروردگاران بد را در برابر اهوراها " اهورانیش"، پروردگارانِ نیک قرا داده بودند. 

دکتر پرویز رجبی این نسک را چنین بیان می کند: " ویدودات، که به غلط به وندیداد شهرت یافته و امروز اغلب به همین نام خوانده می شود، یکی از بخش های متاخر اوستا است و کوچک ترین ارتباطی به زرتشت ندارد. روشن نیست که چرا این کتاب در زمان ساسانیان، و یا حتا اشکانیان، بخشی از اوستا به شمار آمده است. 

روح وفضای حاکم بر وندیداد، نه تنها پیوندی با زرتشت وجهان بینی او ندارد، بلکه جابه جا از بینش زرتشت فاصله می گیرد وحتا گاهی این بینش را زیر سوال می برد. زیرا در این کتاب به سختی می توان سخنی یافت که بتوان با آن به کمال وکرامت انسانی اندیشید. وندیداد را شاید بتوان آیینه تمام نمایی دانست که در آن فرمانروایی مذهبی پلید ساسانی منعکس است. شاید هم این کتاب تالیف بدهنجاری است که ساسانیان آن را به ارث برده وآن را مناسب سیاست مذهبی خود یافته وتکمیل کرده اند..." (هزاره های گمشده، رویه130) 

پس از زرتشت با اندیشه او دیو پرستی نکوهیده وکاری ناشایست معرفی شد و به جای آن برای نخستین بار یکتا پرستی سفارش شد و درجهان گسترش یافت. به این ترتیب این گروه نیز به دین زرتشتی در آمدند. از آن پس خود را "مَزدَه یَسنُو زَرَه توشتریش وی دیو و اهورَه تکه اِشُو" یعنی مزدا پرستان زرتشتی، پیروان کیش اهورایی و مخالف دیو پرستی نامیدند. 

پس از گرد آوری قوانینی که پیش از زرتشت رواج داشته است، دوباره مُهر زرتشتی بر آن زدند تا اعتبار تازه وبیشتری درباور مردم داشته باشد. به این شکل که هر فصلی از وندیداد را با عبارت "زرتشت از اهورامزدا پرسید" آغاز کردند و در پاراگراف بعدی با پاسخی که از اهورامزدا دریافت شده بود به صورت "چنین گفت اهورامزدا" ؛ نوشته وندیداد تنظیم گردیده و به عنوان پیامی از طرف زرتشت به مردم سفارش شده بود. در صورتی که در هیچ بندی از گات ها که سروده های زرتشت است، چنین عبارت و آموزه هایی با این ساختارکه پرسش وپاسخ باشد به چشم نمی خورد. به عبارتی دیگراین شیوه، ترفند نویسندگان وگردآورندگان ادبیات اوستایی گوناگون وبه دور از اندیشه زرتشت بوده که تصمیم داشتند تا با آن وسیله نوشته وباورهای قدیم خود را به دین زرتشتی نسبت دهند.

نیبرگ خاور شناس سوئدی باوردارد که دین زرتشت ابتدا در میان قوم ماد و سپس در بین قوم پارس گسترش یافته باشد. ازآثار برجامانده چنین بر می آید که مغان قوم ماد با کنجکاوی بسیار و نگرش سیاسی خود، هنگامی که ازسوی آیین زرتشت متوجه خطر شدند به زودی خود را از هواداران متعصب دین زرتشت معرفی کردند و از آنجا که مغان در میان اقوام وقبیله های ماد آن زمان درجایگاه پیشوای دینی قرار داشته و برگزاری مراسم آیینی را خودشان انجام می دادند و آن را پُشت درپشت به ارث برده بودند، گرایش آنان به اندیشه زرتشت از نظربرداشت و دید مردم، طبیعی جلوه کرده بود.

به این ترتیب سیاست وپیش بینی مغان درست بود زیرا آنان در دین جدید پاگرفته در سرزمین ایران، جایگاه و موقعیت پیشین خود را همچنان حفظ کردند وبه تدریج تمام باورها، سنت ها، آداب ورفتارخود را به نام آموزش های زرتشت به دین تازه وارد کردند. به این شکل دین زرتشتی وآموزه های پیام آورآن در راه گسترش وتغییرات پس از آن تحت نفوذ مُغان قرار گرفت. 

در نتیجه ویژگی های شادابی، واقع بینی، تازگی و معنوی از آن گرفته شد و به تدریج احکام بدوی دشوار، اصول خرافاتی مغان، قوانین خشک و سخت آیینی که در بسیاری از موارد نیز غیر عملی بودند را با این شیوه به دین زرتشت وارد کردند. 

از آنجا که بینش زرتشت با خرافات، ساحری وجادوگری موافق نبود، ستایش پریان و قربانی کردن را نداشت بلکه بهترین پرستش ونیایش را کار و کوشش و آباد ساختن جهان در هر اموری می دانست بنابراین جایگاه انسان با جلوه دیگری نمایان شد و قوانینی برقرار گردید که به موجب آن نیرو وکارآیی کاهنان وجادوگران سست گردید به گونه ای که دیگرنیازی نبود تا نیروهای انسانی را مهار کنند واز راه خرافات و پندارهای نادرست دسترنج انسان و ثمره کار وکوشش او را در اختیارگیرد. 

زرتشت، پارسایی و پرهیزگاری را جایگزین تزویرو مردم فریبی کرده بود، به انسان آزادی اراده وگزینش سفارش کرده بود وجایگاه ارزشمندی برای اندیشه وخرد در نظر داشت.

با اینگونه رفرم های بینش زرتشت، پس از چندی مغان قوم ماد نیز با تحریف آموزه های او ومخلوط کردن آن با پندارهای خرافی پیشین، آسیب فراوانی برپیکر فرهنگ نوپای زرتشت وارد کردند. مغان به دلیل تاثیرزیادی که در زندگی معنوی وباورهای مردم آن زمان داشتند. اندیشه های وندیداد را جنبه تقدس دینی بخشیده و رنگ زرتشتی دادند و از آنجا که طایفه مغان در همه امور زندگی حق دخالت واظهار نظرداشتند باورها و قوانین وندیداد نیزبرای مدتی دوباره فراگیر شد. به ویژه موبدان دین زرتشت نیزتا سده ها پس از آن نمی دانستند که مُغان چگونه به حریم دینی آنان وارد شده وبه بینش وجایگاه فلسفی زرتشت آسیب رسانده اند. 
نفوذ و قدرت مغان ماد تا اندازه ای بود که در زمان ساسانیان کشور ماد و به ویژه ایالت آتروپاتن (آذربایجان) را کشور مغان می نامیدند. 

پس از سده ها وزمانی که دانشمندان اروپایی به پژوهش در اوستا روی آوردند، برخی از ادبیات اوستایی به ویژه وندیداد نیز بررسی وبرگردان شد وشوربختانه آن را به نادرست در ردیف سخنان پیامبر ایران و دین زرتشتی در آوردند. 

در حالیکه هیچ مناسبت وشباهتی به گات ها، سروده های زرتشت ندارد. وندیداد دارای بیست ودو بخش است که هرفصل آن نشان دهنده گوشه ای از باور و قوانین مردم روزگاران گذشته است که بسیاری از آن دارای ارزش زیادی برای پژوهش بیشتر در زندگی ایرانیان باستان است.

1- نخستین فصل وندیداد مربوط است به مهاجرت آریا ها از میهن اصلی شان آریاویج و پیمودن شانزده شهر یا استان خاوری ایران مانند سُغد، مرو، بلخ، نسایه، هرات، کابل، هورغانج، گرگان، رخج، هلمند، ری، چخرم، گیلان، دیلم، پنجاب ورنگا؛ انگیزه این مهاجرت را بند چهارم از این فصل، پیش آمد دوره آخرین یخ بندان زمین می داند که به تدریج هوای خوب آریاویج تبدیل به هوای سردو یخ بندان شده چنانکه ده ماه در سال زمین از یخ و برف پوشیده شده بود و بیش از دو ماه سال هوا ملایم نبود. همچنین این فصل از وندیداد پژوهشگررا متوجه ثنوی بودن باور های دینی آن مردم و گردآورندگان تاریخ یاد شده می سازد که مربوط به زمان های بسیار پیش از زرتشت می شود. 

2- فصل دوم مربوط است به دوران پادشاهی جمشید پیشدادی که از شاهان مشترک هند و ایرانی بود. جمشید در ایران به "جم" و در هند به نام " یَم" معروف است در این فصل از هوای معتدل و نیک آریا ویج و آبادانی و سر سبزی آن پیش از یخ بندان بزرگ سخن گفته شده است. زمین چنان خوب و هوا مناسب شده بود که انسان برخی از جانوران را اهلی کرده وتعدادشان رو به افزایش گذاشتند، چنان که جمشید ناگزیر شد به سبب تنگی جا سرزمین های جنوبی را به تصرف در آورد. این پیشروی در سه مرحله و هر مرحله پس از هر سیصد سال انجام گرفت که مهاجرت هند و اروپاییان نیز یکی از آن مراحل بود. بند بیست و دو از حادثه یخ بندان و ساختمان قلعه معروف به "وَرجَم کرد" در سه طبقه هر یک برای نگهداری انسان و حیوان و نباتات به ترتیب سخن می گوید بنایی همانند به کشتی نوح بوده و نخستین ریاست این قلعه به اروتدنر واگذار گردید که معلوم نیست این شخص پسر زرتشت یا شخص دیگری بوده اما همزمان بودن شاه جمشید با پسرزرتشت پذیرفته نیست. باز در بند چهل و دو این فصل از مرغی به نام"کریش پَتان" یاد شده است که شبیه کبوتر است و توانست قسمت خشک زمین را با پرواز خود و آوردن شاخه ای از سبزی به نوح اگهی دهد. 

3- در فصل سوم، از بهترین و بدترین جای زمین سخن رفته است. وندیداد بهترین جای را مکانی می داند پر از آب، درخت و چراگاه که مردان پارسا با خانواده خود به نگهداری گاو، گوسفند، آتش و سگ مشغولند و بدترین جای زمین را شوره زار و خاک بی آب و علف می داند. 

4- فصل چهارم از انواع عهد و پیمان و گناه عهد شکنی و پاداش عمل، ضرب و خراش، قتل و نقص عضو سخن می گوید. در بند چهل و چهار لزوم تحصیل کردن، مال و دارایی حلال، ازدواج کردن و داشتن فرزند نیک و زمان تحصیل اشاره شده است و به دنبال آن در بند چهل و هفت گفته شده است هر آینه مرد زن دار بر مرد بی همسر برتری دارد و کسی که عمدا از زناشویی، داشتن فرزند و خان و مان سر باز زند گناه کار است. 

5- فصل پنجم درباره انواع نجاسات و لزوم دفن موقت مردگان به هنگام یخ بندان سخت و لمس نکردن مرده و رعایت پاکیزگی است...در بند بیست و هشت از سه طبقه مردم یعنی پیشوایان، ارتشیان و کشاورزان یاد شده و نشان می دهد که طبقه چهارم یعنی پیشه وران هنوز به وجود نیامده بودند. برابر قانون وندیداد جسد مرده چون رو به فساد و گندیدن می رود، ناپاک است و کسی که دست به آن زند وظیفه دارد تن و جامعه خود را برابر آیین بشوید و پاک سازد همچنین زنان دشتان و یا زنانی که بچه مرده زاییده اند و نیز زنان زایمان کرده پس از مدت معین با غسل و طهارت پاک خواهند شد. و می توانند با اهل خانواده معاشرت کنند. 

6- فصل ششم چگونگی پاک کردن زمین، آب آلوده، دفع کثافت و کیفر کسانی که آن را رعایت نکردند و سبب گسترش بیماری ها شده اند بحث می کند. 

7- فصل هفتم درباره پاک نگه داشتن لباس، غله، هیزم، علف و ابزاری که در تماس با مُرده انسان یا حیوان قرار داشته است گفتگو شده است. نکته مهم در این فصل پاکیزه کردن ابزار آلوده است که با سه ماده سفارش شده آن زمان یعنی شاش گاو، خاک و آب که آنها را سه شور نیز می خوانند از کارهای ضروری بوده است. یاد آوری می شود که در پزشکی قدیم هند، ایران، یونان و مصر استفاده از ادرار انسان و حیوانات برای گند زدایی و دفع زهر حشرات رایج بوده است. 

8- فصل هشتم وندیداد در چگونگی پاکیزه کردن و ضد عفونی کردن کلبه، خیمه و جایگاهی که انسان یا حیوان در آن مُرده باشد به وسیله دود دادن با گیاهان مخصوص می باشد. بند یازده آن به پاکیزه کردن مرده کش و ابزاری که با مرده تماس داشته مربوط است. از بند سی و شش تا چهل و دوفصل هشتم، از فحشا و بی بند و باری جنسی نام برده است و به شدت آن را نهی کرده است. بند سی و هفت از یک نوع غُسل یا پاکیزگی به نام "بَرشنوم" یاد شده که عبارت از شستشوی تن از فرق سر تا کف پا به روش ویژه ای بوده که دیگر در هیچ جای بدن گمان آلودگی نباشد، این روش هنگامی انجام می شده که شخص با جسد انسان یا جانور مُرده ای که پر از چرک و خون یا مرطوب بوده تماس داشته اشت. 

9- در فصل نهم وندیداد از یک نوع دیگر برشنوم که نُشوه نام داشته اشاره می شود، به هنگام فراگیری بیماری واگیردار مانند وبا، طاعون، آبله و مخملک اگر شخص با مُرده ای با آن بیماری درگذشته باشد، درتماس باشد لازم است تا روش بَرشنوم برایش صورت می گرفت که شبیه قرنطینه امروزی بوده با مقررات بیشتر و شیوه شدیدترکه در زمانی به مدت نُه شبانه روز انجام می گرفته است. در این نوع پاکیزگی چنانچه مسافری از شهری که بیماری درآن شیوع داشت می خواست به شهر دیگری وارد شود ابتدا او را درمکان ویژه ای بیرون از دروازه شهر به نام نشوه خانه نگه می داشتند، لباس و لوازم او را با گیاهان مخصوص دود داده آنها را پاک کرده سپس بدن او را نیز با روش ویژه ای به مدت نُه شبانه روز از بیماری پاک می کردند. 

10- درفصل دهم از نیایش ودعا های لازم که شخص غُسل گیرنده باید پس از پاکیزگی با دست های بر افراشته دو بار، سه بار یا چهار بار تکرار کند گفتگو شده است. جالب اینکه بیشتر این نیایش ها از بخشهای گوناگون یسنا برگزیده شده است زیرا مُغان می خواستند رسوم و آداب خود را با نیایش های اوستایی هماهنگ کنند تا نظر زرتشتیان را جلب کنند. 

11- فصل یازدهم وندیداد در بر گیرنده چگونگی پاک کردن آب، زمین، درخت، خانه، مردان و زنان و تمام آفریده های نیک است که باید همراه با سرودن بند های مقدس اوستا مانند اشم وُهو، یَتا اهو، کِم نا مَزدا و دیگر قطعات یسنا انجام گیرد. 

12- فصل دوازدهم زمان احترام و گرامی داشت روان درگذشته هر یک از افراد خانواده را تعیین کرده و آن را به نام مدت خانه نشینی یا اقامت در خانه و بازدید نکردن از اشخاص می داند که برای پدر و مادر شصت روز، برای پسر و دختر سی روز، برای برادر و خواهرنیز سی روزمی باشد. 

13- در فصل سیزدهم وندیداد از انواع سگ یعنی سگ گله، سگ ایل، سگ محله، سگ آبی و سگ خار دار(خارپشت) گفتگو شده و نگهداری آنان را از کارهای پر ثواب می دانستند. 

14- در فصل چهاردهم شخص در برابر کشتتن سگ آبی علاوه بر کفاره ای که باید بپردازد وظیفه دارد که تعداد زیادی مار، قورباغه یا حشرات زیان آور دیگر مانند پشه را نابود کند. بند پانزدهم این فصل اشاره به تنها جهیزه ای کرده است که هر دختر باید به خانه شوهر ببرد وآن گوشواره ایست که بر گوش دارد. شاید اشاره به زندگی ساده و بی تکلف مردمان زمان وندیداد بوده است. 

15- فصل پانزدهم وندیداد اشاره به گناهان بزرگ و کبیره از نظر دینی و اخلاقی دارد، وچگونگی توبه کردن و کفاره دادن گناهکاربیان شده است. 

16- فصل شانزدهم درباره زنان دشتان و رعایت پاکیزگی و غسل آنان و احتیاط های لازم در زمان ناپاکی و گناه آن سخن رفته است. 

17- درفصل هفدهم چگونگی برطرف کردن موی سر وتن وناخن ودفع آن به منظور جلوگیری از ناپاکی آمده است. 

18- فصل هیجدهم به پیشوایان دینی سفارش شده که پیش از فرا گرفتن اوستا های بایسته وشیوه درست انجام مراسم آیینی، به برگزاری آیین ها نپردازند در غیراین صورت فریبکارخواهند بود. بند پانزدهم از این فصل به اهمییت پرورش ونگهداری خروس در خانه اشاره می کند که برای آگاه شدن از اوقات شب وروز وساعت های معین برای انجام کارهای دینی و روزانه نیاز بوده است. بند چهل مربوط به گناه کسی است که ایستاده ادرار می کند و بند پنجاه و چهاربه گناه سدره پوش نشدن پس از رسیدن به سن پانزده سالگی اشاره دارد. 

19- فصل نوزده وندیداد اشاره می کند که بهترین حکومت آن است که از درویشان و ضعیفان پشتیبانی کند. بند سه از این فصل به کوشش اهریمن و دیوان برای فریب دادن زرتشت و شکست خوردن آنان اشاره دارد، بند پنج مربوط به ظهور سوشیانس از مشرق ایران و بند نه تا هفده ستایش زروان اکَرَنَه ( زمان بی پایان) است. بند بیست و ششم لزوم تبلیغ دین و جواز ارشاد به دیگران را اعلام می کند. بند بیست ونه شامل رسیدن روح به پل چینود در بامداد روز چهارم پس از مرگ و داوری او در دادگاه الهی می باشد. بند سی و نُهم، نام هفت کشور روی زمین را بیان کرده و در بند چهل و سه نام برخی از دیوان مخالف با امشاسپندان آمده است. 

20- فصل بیستم ازنخستین پزشک آریایی به نام "اترت" وچگونگی درمان بیماری توسط او یاد شده که به وسیله داروهای گیاهی، مواد معدنی و عمل جراحی بیماران را نجات می داده است و به انواع بیماری ها نیزاشاره شده است. 

21- در فصل بیست و یک از وندیداد، نیایش و درود به موجودات نیک پروردگار چون زمین، آب، باد، باران، سپیده دم، شامگاه، دریا، ستارگان و خورشید آمده است. بند پنج سفارش به مردان و زنان است که هنگام طلوع خورشید بایستی بپا خیزند، خانه خود را پاک و پاکیزه کنند سپس به کار روزانه خود بپردازند تا تندرست و نیرومند شده و صاحب فرزندان خوب و بسیار گردند ودر پایان بهشت را برای خود فراهم سازند. 

22- در فصل بیست و دوم مانند فصل اول باور به ثنویت و زروان پرستی توسط نویسندگان وندیداد به خوبی آشکار است و از هورمزد و اهریمن که از عقاید بنیادی پیروان آن کیش ها بوده نام برده شده است. این گونه پندارها پیش از پیامبری زرتشت رواج داشته و تا پایان حکومت ساسانی نیز باقی مانده که پس از ساسانیان، پیروان آن آیین به نام جبری ودَهری معروف شدند وشماری ازسربازان، افسران و بزرگان ایران تا هنگام حمله اعراب، زروان داد نامیده می شدند. آنان پس از گسترش اسلام و گرویدن به دین جدید عقیده ثنویت، جبری و قدری خود را به دین جدید وارد کردند و فرقه جدا گانهً دهریون به وجود آوردند. نفوذ این عقیده به تدریج در ادبیات کشورما چنان اثر گذاشت که کمتر کتاب نظم و نثر فارسی سده های گذشته را خالی از نفوذ و اهمییت قضا، قدر، بخت، اقبال، چرخ گردون، و مانند آن در دست داریم. 

وندیداد نسک دینی زرتشتیان نیست و اندیشه زرتشت در آن نقشی نداشته است ولی دارای دانش ارزشمندی است که نشان می دهد در زمانی که اقوام دیگر جهان به صورت نیمه وحشی زندگی می کرده اند وبرای به دست آوردن غذا وجای زندگی همانند حیوانات به یکدیگر یورش آورده وکشتارهای خونین انجام می شده است، چگونه نیاکان ما به دنبال قانون گذاری دربخش های گوناگون بهداشتی، درمانی، اجتماعی وغیره بوده اند. 
یاری نامه 
وندیداد. ترجمه سید محمد علی حسنی داعی الاسلام. تهران شرکت دانش. 1361 
هزاره های گمشده، دکتر پرویز رجبی، تهران: نشرتوس 1380



Friday, April 25, 2008

من چه خواستم؟

من در جایی بدنیا آمدم که بهش می گفتند اینجا ایران است، کشوری با هزاران سال تاریخ و تمدن.
من در زمانی بدنیا آمدم که مردم انقلابی توی سر و کله هم میزدند. توده ای ها با مجاهدین دعوا داشت، مجاهدین با فداییان، فداییان با جبهه ملی، جبهه ملی با مجاهدین، مجاهدین با اسلامگرا های سنتی، اسلامگراهای سنتی با توده ای ها، ... همه با هم بر سر لحاف ملانصرالدین که نامش آینده سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، انقلابی، سیاسی ایران بود کشوری با هزاران سال تاریخ که میرفت تا یکجا از صفحات کتابها پاک شود و از نو نوشته شود.
زمانی که همه با هم دعوا داشتند. تو این گیر و دار از یک طرف صدای درگیری و تفنگ و اسلحه می آمد، از یک طرف صدای شعارهای انقلابیون که عزمشان را جزم کرده بودند و شاه را از قدرت برکنار کردند و حالا سر قدرت با هم می جنگیدند.
شعارهایی که نه برای من و همنسل های من که برای دیگران با صدایی بلند، فریاد خسته مردم پر شور و هیجان ایران می شد.
شعارهایی برای آزادی ایران از چنگ امپرالیسم، شعارهایی برای احقاق حقوق کارگران در ایران و همه جای دنیا، شعارهایی در حمایت از کمونیست انقلابی، شهید چه گوارا که در راه آرمانهایش توسط سازمان اطلاعاتی و امنیتی امپریالیسم در آمریکای لاتین به قتل رسیده بود، شعارهایی در حمایت از دکتر شریعتی، شعارهایی برای آزادی فلسطین از چنگ اسراییل خونخوار، شعارهایی برای آزادی ملسمانان از فساد و وحشت و مزاحمتی که نامسلمانان درست کرده بودند، شعارهایی در راه رسیدن به قدس شریف، شعارهایی برای نابودی اسراییل، شعارهایی که همه اش در ایدئولوژی های رهبران سیاسی آن روزگار خلاصه می شد.
و سپس ...
در آن روزگار (روزگار شعارها)، جنگ ایران و کشور همسایه اش آغاز شد.

و ...........
و این هم امروز ما. نگاهی به آمار بیکاری، اعتیاد، فحشا، بزهکاری و افزایش طلاق و غیره بیاندازید و ...

این هم امروز ما

Wednesday, January 16, 2008

جشن بهمنگان خجسته باد

امروز، روز وهومن از ماه بهمن دومین روز از بهمن ماه باستانی . 26 دی ماه خورشیدی است.
بهمن از واژه اوستایی وهومن (Vohuman) به چم اندیشه نیک میباشد. وهومن یکی از امشاسپندان نزدیک به درگاه اهورامزدا میباشد. اشو زرتشت برای دریافت پیامهای اهورایی از وهومن یاری می گیرد. پاسبانی پهارپایان سودمند در عالم جسمانی به این امشاسپند واگذار می شود. از این رو زرتشتیان در جشن بهمنگان یا بهمنجه که در روز بهمن از ماه بهمن واقع می شود از کشتار حیوانات سودمند و گوشت آنان خودداری می کنند و برخی از زرتشتیان پرهیز از خوردن و کشتار را در تمام روزهای بهمن ادامه می دهند.این جشن حامی مردان درستکار می باشد. نام دیگر این جشن روز بزرگداشت مقام مرد (پدر) است.
ای خداوند جان و خرد هنگامی که در اندیشه خود تو را سر آغاز و سرانجام هستی شناختم.آنگاه با دیده دل دریافتم که توئی آفریننده راستی و داور دادگری که کردار مردم جهان را داوری می کنی هات۳۱ بند ۸
اشو زرتشت چگونه خدا را شناخت و به مردم شناسانید؟ اشو زرتشت فراگیری و شناخت و دریافت را بر پایه پرسش و پاسخ استوار ساخت . از خود می پرسید: چه کسی این زمین و آسمان و ستارگان را آفریده است؟ چه کسی گیاهان را پدید آورده است و چه کسی حیوانات را هستی بخشیده؟ با خرد ذاتی خود و دانش فراگیری از راه گوش و چشم کنکاش می نمود جستجو می کرد و می پرسید می خواند و می شکافت و در پایان بیاری اندیشه پاک پاسخ پرسش خود را در می یافت. اشو زرتشت دریافت که اهورا مزدا آفریننده یکتاست اوست که با دانش خود دانشها را آفرید. زمین و آسمان را آفرید و جهان و جهانیان را هستی بخشید. و بدین ترتیب نخستین گام را در راه بالندگی انسانی که همان اندیشه نیک می باشد بر داشت و به کمک یانش اهورایی نیرویی برتر از اندیشه و خرد که اندیشه و خرد نیز آنرا تایید می کند و بر گرفته از روان و خرد الهی و جهانی است به حقایق دست یافت و این خرد الهی که از آن می توان به دل آگاهی نیز تعبیر نمود سرچشمه شناخت و معرفت اهوراییست و رابط میان انسان و خدا (جبرئیلی بر انسان نازل نمی شود). در گاتهای زرتشت بر خلاف ادیان سامی از فرشته و ایزد سخنی نرفته و تنها در نوشته های پس از گاتهاست که عنوان ایزد به آنها داده شده است و در گاتها از فرشته و ابلیس به صورت موجودی خارج از انسان سخن نرفته است و بهمن یا وهیشتامن به معنای بهترین منش و خرد مقدس است که همه آدمیان همراه با فروزه و توانایی منش نیک که بازتابی از خرد الهی و جهانی است پدید آمده اند. امشاسپندان؛ ا... نشانه نفی است سپندا... پاک معنی می دهد و امشاسپندان یعنی جاودانهای پاک و در این کتاب فلسفه بزرگ کاری با فرشته و دیو و ... نخواهیم داشت. اشو زرتشت نخست از بهمن شروع کرد و اندیشه.

وجود اندیشه نیک است که آدمی را به سعادت و خوشبختی می رساند و راه نجات را به او می آموزد و زمانی می توان گفت انسان به مرحله اندیشه پاک و اشویی رسیده که فیزیک و شیمی تبدیل به مین و جنگ افزار نگردد بلکه به محصولاتی مفید تبدیل و به دست نیازمندان و محتاجان رسد .در شاهنامه نیز اژیدهاک خوراک مارهای خود را مغز سر جوانان قرار می دهد یعنی همان اندیشه و اینگونه است که از این آیین اهورایی به آیین اندیشه و خرد گرایی یاد می نمایند.

جشن بهمنگان و روز پدر بر همه ایرانیان خجسته باد!

Thursday, November 1, 2007

برابری شهادت دو زن در دادگاه با شهادت یک مرد؟

امروزه زنان ایرانی مشاغل یا کارهایی مانند وکالت، مهندسی، نمایندگی پارلمان، پزشکی جراحی، مدیریت یک اداره (سازمان یا شرکت مهندسی یا ...)، را انجام می دهند.
وکالت، مهندسی، وزیر بودن، نمایندگی پارلمان، پزشک جراح بودن، مدیریت یک اداره، اختراع کردن، شرکت در المپیادهای جهانی علمی، توانایی تشخیص بالاتری لازم دارد یا شهادت دادن در دادگاه؟
آن هم در زمانیکه دختران ایرانی در جایگاه مخترع، عضو المپیادهای علمی جهانی و رتبه های بالای کنکور قرار دارند.


اگر پیشامدی رخ دهد و زنی مانند خانم شیرین عبادی با سابقه ای که در وکالت و قضاوت دارد، اگر بخواهد برای شهادت دادن در دادگاه حاضر شود شهادت او به تنهایی مورد قبول نیست اما یک پیرمرد بیسوادی که در دفتر خانم عبادی جارو میکشد می تواند به تنهایی شهادت دهد و مورد قبول دادگاه است.


آیا این برابری و عدالت است؟

مادران نه ماه دوران بارداری را تحمل می کنند، درد زایمان را تحمل می کنند و دست کم کودک را تا سن دو سالگی به طور کامل مراقبت می کنند درحالیکه در بسیاری از مناطق ایران مادران حتی اختیار اظهارنظر درباره تعیین نام فرزند خود را ندارند.
(حتماً هم میدانید که بسیاری از مادران حتی به هنگام زایمان جانشان را از دست می دهند ویا پس از زایمان ممکن است دچار آسیبهای جسمی قرار بگیرند.) آن هم در حالیکه زنان ایرانی، جدا از مادر بودن زنانی هستند که برخی از حقوق فردی و اساسی آنان، حقوق شخصی مردان قلمداد می شود و به نوعی زن را مستحق داشتن سرپرست و قیم می داند اما برای مرد هیچ سرپرست ویا قیم پیش بینی نشده است.

آیا هر زنی بدون اجازه شوهرش میتواند پاسپورت بگیرد؟ آیا هر زنی جانش برابر با جان یک مرد است؟ آیا زنان میتوانند بدون اجازه هیچ مردی به مسافرت بروند و ازدواج کنند و طلاق بگیرند؟

آیا این برابری و عدالت است؟

Sunday, April 8, 2007

Wednesday, April 4, 2007

Vohu Manah

May VOHUMAN illuminate us more to realize God, understand the Zarathushtrian Message, become an active member of the Fellowship, and Verily work to promote the Divine Creation! May our manah be vohu to make a very vohu world of Righteousness - ASHA!


Tuesday, January 16, 2007

Bahmangan

جشن بهمنگان و روز مرد و روز پدر بر همه خجسته باد!