به جایی رسید کارم
که همی دانستم نادانم
«ابن سینا»
چرا از کودکی به ما ایرانی ها یاد نداده اند که بطور اصولی و نظام مند فکر کنیم و رفتار کنیم؟
چرا با این تصور که هر چیز خود یک سیستم است و ما نیز درون یک سیستم هستیم افکار و رفتار خود را تنظیم نمی کنیم؟
آیا شما معنی سیستم را می دانید؟
یک سیستم مجموعه منظمی از عناصر بهم وابسته است که این عناصر برای رسیدن به اهدافی مشترک ویا شبیه به هم، با یکدیگر در تعاملند.
ای کاش به جای اینکه به ما یاد می دادند که برای حل هر مشکل به جای گذشت کردن و کدخدا منشی ، بر اساس تعریف سیستم ، به دنبال ریشه های بوجود آمدن مشکل بگردیم و پس از یک رویه و برنامه ای اتخاذ کنیم که مشکل از اساس حل شود تا دیگر تکرار نشود.
زمان همچنان می گذرد و این واقعیت، همان طبیعت است. به خودمان نگاه کنیم که دل و جان و فکر ما تا چه اندازه بذر خوشبختی را در مزرعه زمان کاشته است؟ تا چه اندازه خودمان و دیگران و اطرافیان میوه ی خوشبختی را چیده و چشیده اند؟ آیا خوشبختی این است که ما با پول زیاد بتوانیم امکانات و لوازم مادی زندگی را بدست آوریم؟ خوشبختی یک حس است و حس از روان ما سرچشمه می گیرد، پس چطور مادیات که نه جان دارند و نه خرد و مغز و قلب، می توانند حس خوشبختی را به ما منتقل کنند؟
زمان می گذرد و در مسیر زمان ما خیلی چیزها را از دست می دهیم و خیلی چیزها بدست می آوریم، پس بستگی به خود ما دارد که چگونه احساس خوشبختی کنیم و تا چه اندازه اسباب خوشبختی و راحتی و آرامش و آسایش دیگران را فراهم کنیم.
هر كس مسؤول اعمال خودش است
نوشته : توران شهريارى
روز نوزدهم آذر برابر با دهم دسامبر، پنجاه و هفت سال تمام از صدور اعلاميه جهانى حقوق بشر مى گذرد - اين اعلاميه در دهم دسامبر 1948 به تصويب مجمع عمومى سازمان ملل رسيد.
مهمترين هدف اعلاميه جهانى حقوق بشر شناسايى ذاتى كليه اعضاى خانواده بشرى و حقوق يكسان و انتقال ناپذير آنان بر مبناى آزادى و عدالت و صلح است. به ويژه توجه زيادى به برابرى حقوق انسانى زن و مرد و همچنين كودكان صرف نظر از رنگ پوست، نژاد، جنسيت و غيره دارد.
به خوبى مى دانيم كه نخستين اعلاميه جهانى حقوق بشر، اعلاميه حقوق بشر كوروش است كه بيش از دو هزار و پانصد سال از عمر آن مى گذرد و در دورانى صادر شد كه جهان در تيرگى و بردگى و نقض حقوق انسان ها و نابرابرى آنان و خشونت مطلق اقويا بر ضعفا به سر مى برد.
اين اعلاميه كه بر سنگ نوشته استوانه اى نقش شده، در سال 1879 به دست «هرمزد رسام» كه يكى از اعضاى باستان شناسى انگليسى بود، در حين كاوش هاى باستان شناسى در شهر «اور» بابل كه در جنوب غرب عراق قرار گرفته، كشف شد و اكنون زينت بخش موزه بزرگ بريتيش ميوزيوم در انگلستان است و بى شك تاكنون مورد بازديد ميليون ها گردشگرى كه از اطراف و اكناف جهان به انگلستان رفته اند، قرار گرفته و تحسين همگان را برانگيخته است.
نسخه كپى آن نيز به عنوان يكى از كهن ترين افتخارات بشر در ساختمان سازمان ملل در نيويورك نصب شده است.
كوروش در سال 539 قبل از ميلاد وارد شهر بابل شد و در اولين روز بهار در بابل تاج گذارى كرد. گزنفون فيلسوف و مورخ و مرد سياسى يونان مفصلاً درباره آن نوشته است. در آن روز كوروش بعد از اينكه در معبد مردوك خداى بزرگ اهالى بابل تاج بر سر نهاد منشور آزادى بشر را كه به لوحه كوروش بزرگ شهرت دارد، خواند. اين متن تا اين اواخر نامعلوم و ناخوانده بود تا اينكه در اواخر قرن نوزدهم در بين النهرين توسط هيات باستان شناسى انگليسى حفارى به عمل آمد و آن كتيبه پيدا شد كه بى شك يكى از گرانبهاترين و بى نظيرترين اسناد تاريخى دنيا است. در آن سند تاريخى بعد از اينكه كوروش خود را معرفى مى كند و اسم پدر و جد اول و دوم و سوم خويش را نام مى برد، مى گويد كه او پادشاه ايران و بابل و جهات اربعه است. پس از اين مقدمه كوروش مى گويد: اينك كه به يارى مزدا، تاج سلطنت ايران و بابل و كشورهاى جهات اربعه را بر سر گذاشته ام، اعلام مى كنم تا روزى كه زنده هستم و مزدا توفيق سلطنت را به من مى دهد، دين و آئين و رسوم و سنت ملت هايى را كه من پادشاه آنها هستم، محترم خواهم شمرد و نخواهم گذاشت كه حكام و زيردستان من باورها و آئين و رسوم ملت ها را مورد تحقير قرار دهند و يا به آنها توهين نمايند. من از امروز كه تاج پادشاهى را بر سر نهاده ام تا روزى كه زنده هستم و مزدا توفيق سلطنت را به من مى دهد، هرگز سلطنت خود را بر هيچ ملتى تحميل نخواهم كرد و هر ملت آزاد است كه مرا به پادشاهى خود بپذيرد و يا قبول نكند و هر كس نخواهد مرا پادشاه خود بداند، من براى سلطنت بر آن ملت مبادرت به جنگ نخواهم كرد. من تا روزى كه پادشاه ايران و بابل و كشورهاى جهات اربعه هستم، نخواهم گذاشت كه كسى به ديگرى ظلم كند و اگر شخصى مظلوم واقع شود من حق وى را از ظالم خواهم گرفت و به او خواهم داد و ستمگر را مجازات خواهم كرد. من تا روزى كه پادشاه هستم، نخواهم گذاشت مال غيرمنقول يا منقول ديگرى را به زور يا به نحو ديگرى بدون پرداخت بهاى آن و جلب رضايت صاحب مال تصرف و تصاحب نمايند. من تا روزى كه زنده هستم، نخواهم گذاشت كه شخصى ديگرى را به بيگارى بگمارد و بدون پرداخت مزد وى را به كار وادارد. من امروز اعلام مى كنم كه هر كس آزاد است هر دينى را كه مايل است برگزيند و در هر نقطه و هر جايى كه دوست دارد، سكونت نمايد و هر شغلى را كه مى خواهد انتخاب كند و مال خود را به هر نحو كه مى خواهد به مصرف رساند؛ مشروط بر اينكه لطمه اى به حقوق ديگران نزند. من اعلام مى كنم كه هر كس مسئول اعمال خود است و هيچ كس را نبايد به مناسبت تقصيرى كه يكى از خويشاوندانش كرده است، مجازات كرد و اگر يك نفر از خانواده و يا طايفه اى مرتكب تقصير مى شود، فقط مقصر بايد مجازات شود نه ديگران. من تا روزى كه به يارى مزدا سلطنت مى كنم، نخواهم گذاشت كه مردان و زنان را به عنوان غلام و كنيز و برده بفروشند و حكام و زيردستان من مكلف هستند كه در حوزه حكومت و ماموريت خود مانع از فروش و خريد مردان و زنان به عنوان غلام و كنيز شوند و رسم بردگى بايد به كلى از جهان برافتد و از مزدا خواهانم كه مرا در راه اجراى تعهداتى كه نسبت به ايران و بابل و ملت هاى ديگر به عهده گرفته ام، يارى نمايد و موفق گرداند. بى شك و ترديد كوروش ابتدا به ساكن و بدون مقدمه قبلى چنين كارهاى بزرگ و تحسين برانگيزى را كه سابقه نداشته، انجام نداده، بلكه در نتيجه زندگى در خانواده و جامعه و مردمى آزاده كه به انسانيت و حقوق بشر اهميت مى داده اند، آموخته بود. از تكرار واژه «مزدا» كه به معنى ابردانش و آگاهى و اهورامزداى زرتشت است، چنين برمى آيد كه كوروش به مزدا و اهوراى زرتشت و دين مزدايى باور و ايمان داشته است. زيرا در دين زرتشت همه انسان ها صرف نظر از جنس، نژاد، رنگ، آيين، زبان و ساير موارد و اختلافات در معنى و باطن يكسان هستند و هيچ كدام را بر ديگرى برترى و امتيازى نيست، مگر از راه انديشه و گفتار و كردار نيك و خدمت به مردم و ديگران. بسيارى از مواد اعلاميه جهانى حقوق بشر از قبيل برابرى زن و مرد، آزادى بيان، آزادى انديشه، آزادى كار، آزادى مسافرت، آزادى در انتخاب همسر و خيلى از آزادى هاى ديگر كه در منشور حقوق بشر صراحت دارد، ريشه در گات هاى زرتشت «سروده هاى زرتشت» دارند.
منبع : روزنامه شرق
هر كس مسؤول اعمال خودش است
نوشته : توران شهريارى
روز نوزدهم آذر برابر با دهم دسامبر، پنجاه و هفت سال تمام از صدور اعلاميه جهانى حقوق بشر مى گذرد - اين اعلاميه در دهم دسامبر 1948 به تصويب مجمع عمومى سازمان ملل رسيد.
دولت ايران يكى از نخستين امضاكنندگان اين اعلاميه بود. رياست كميسيون حقوق بشر را بانو «النا روزولت» همسر رئيس جمهور وقت آمريكا كه خود حقوقدان بود، به عهده داشت. اعلاميه جهانى حقوق بشر سه سال پس از تشكيل سازمان ملل در 30 ماده تصويب شد. در قسمتى از مقدمه اين اعلاميه آمده است: مجمع عمومى اين اعلاميه جهانى حقوق بشر را آرمان مشتركى براى تمام مردم و كليه ملل اعلام مى كند تا همه اركان اجتماع آن را دائماً مدنظر داشته باشند و مجاهدت كنند كه به وسيله تعليم و تربيت، احترام به اين حقوق و آزادى ها توسعه يابد و با تدابير تدريجى ملى و بين المللى شناسايى و اجراى واقعى و حياتى آنها چه در ميان خود ملل عضو و چه در بين مردم كشورهايى كه در قلمرو آنها هستند، تامين شود.
مهمترين هدف اعلاميه جهانى حقوق بشر شناسايى ذاتى كليه اعضاى خانواده بشرى و حقوق يكسان و انتقال ناپذير آنان بر مبناى آزادى و عدالت و صلح است. به ويژه توجه زيادى به برابرى حقوق انسانى زن و مرد و همچنين كودكان صرف نظر از رنگ پوست، نژاد، جنسيت و غيره دارد.
نسخه كپى کتیبه کوروش نيز به عنوان يكى از كهن ترين افتخارات بشر در ساختمان سازمان ملل در نيويورك نصب شده است.
بى مناسبت نيست كه در اينجا قسمتى از كتاب سرزمين جاويد اثر گيرشمن، هرتسفلد و ماژيران موله نقل شود. در اين كتاب آمده است: بايد تصديق كنيم كه سند آزادى يا منشور آزادى كه از طرف كوروش در روز تاج گذارى او در بابل (جنوب غرب عراق كنونى) صادر شده است، از اعلاميه حقوق بشر كه انقلابيون فرانسه در اولين مجلس شوراى ملى آن كشور تصويب كردند، برتر است.
اعلاميه حقوق بشر از حيث الفاظ و انشا بسيار جالب است، اما منشور آزادى كوروش پادشاه ايران كه بيست و سه قرن قبل از اعلاميه حقوق بشر مجلس ملى فرانسه صادر شد، معنويت بيشترى دارد. اگر منشور آزادى كوروش را با اعلاميه حقوق بشر مصوب مجلس ملى فرانسه و همچنين با اعلاميه حقوق بشر سازمان ملل متحد در سال 1948 مقايسه كنيم، اين منشور به مناسبت صراحت و قدمت و پشت پا زدن به رسوم خرافاتى دنياى قديم برتر و باارزش تر جلوه مى كند.
منبع : روزنامه شرق
به عقیده من پاره ای از مشکلات اساسی در عادات روزانه و رفتاری ما ایرانیان انتظار و توقع بیش از اندازه از دیگران، مسؤولیت کمی که ما در قبال دیگران احساس می کنیم و به هر ابزاری رفتار خود را توجیه می کنیم، عادت نداشتن به درک این واقعیت که دیگران هم مثل ما هستند و هر کس به نوع خود درگیر مشکلات زندگی خویش است، عادت نداشتن به مطالعه و کتابخوانی و علم جویی، تنبلی و کم کاری، عدم رعایت بهینه بهداشت، نداشتن تصور برابری با همنوعان خود بر این مبنا که همه انسان هستیم و همه جایزالخطا و همه یکسان در برابر قوانین، و اینکه می خواهیم همه چیز و همه کس را مانند آدم آهنی تصور کنیم و برای همه در ریزترین و خصوصی ترین مسائل زندگی شان برنامه ریزی کنیم، و مهمتر از همه پیش داوری و خود برتر بینی ماست.
یک سؤال همیشه برای من مطرح بوده است؟ اینکه تربیت خانوادگی افراد تا چه میزان در نحوه ی عملکرد آنها تأثیر دارد؟
چرا بعضیها تصور می کنند که دیگران از روی بدخواهی با آنها رفتار می کنند، مثلاً اگر کسی در خیابان، هنگام رانندگی پشت سر ماست و مرتب بوق و چراغ می زند می خواهد ما را اذیت کند یا فکر میکند خیابان مال اوست ویا اینکه اصلاً عجله دارد مثلاً برای رسیدن به بیمارستان و نگرانی نسبت به وضعیت بیمارش در بیمارستان؟
چرا بعضیها تصور می کنند که اگر کسی نکته ای سازنده (نه ویرانگر) را به ما گوشزد می کند نه از روی خیرخواهی و دلسوزی است که از روی حسادت و فخرفروشی است؟
چرا بعضیها تصور می کنند که دنیا محل جنگ است و باید با دیگران جنگید و برخورد کرد وگرنه همه چیزمان بر باد می رود؟
به نظر من بدبینی، پیش داوری و خودبرتربینی، هر کدام، یک حالت غیر عادی روحی است که برای مداوا به کمک روانشناس (ویا در نوع شدید آن، به روانپزشک) نیاز است. رفتار، گفتار و اندیشه های افراد تا حدی آموختنی است که از محیط پیرامون فرد ناشی می شود و بخشی دیگر به تربیت خانوادگی و نیز به زمینه های ارثی و ذاتی افراد بستگی دارد و یا حتی رویدادهای زندگی و مسائل پیرامون انسان در تغییر اوضاع روحی و فکری انسان نیز اثرگذار است. در هر صورت مشکلات شخصیتی نیاز به برطرف شدن دارد که به عقیده من بهتر است از متخصصین نیز کمک گرفته شود زیرا که علم و دانش در نتیجه خرد پدید آمده و خرد هم بسیار در راهنمایی انسان به سوی آرامش، سعادت و راه راستین در زندگی کمک شایانی به انسان می کند.
انگیزه من از نوشتن این مطلب وفور مشکلات فکری و روحی اعضای جامعه ماست که خود زمینه ساز بسیاری از مشکلات جامعه است. منظور من این نیست که همه مشکل دارند، منظور من این است که افرادی که مشکلات درونی دارند امروزه تعدادشان بیشتر از حد عادی است. (اگر متخصص آمار نباشید با نمونه گیری در طول یک ماه تنها با اقامت در دو شهر بزرگ ایران و بررسی اوضاع مختلف شهری مانند برخوردهای مردم با یکدیگر به این واقعیت دست می یابید) اگر حس می کنید به شما و ملیتی که دارید توهین شده پیشاپیش پوزش می خواهم و عرض می کنم که قصد چنین کاری را نداشته و ندارم.
رفتار با شخصیت مساوی نیست. نمی توان از رفتار کسی که در واقع واکنشی از درونش به کنشهای بیرونی است، شخصیت او را فهمید. شخصیت و هویت افراد قابل پرورش و رشد است و رفتار افراد قابل انتقال به دیگران است ولی شخصیت هر فرد یک پدیدی منحصر به فرد است که برای هر فرد جداگانه توسط خودش تعریف می شود حتی اگر رفتاری مشابه با دیگران داشته باشد.
پیروز و کامیاب باشید.
واژه ای زیباست که بوی عِطر خوشش به انسان نشاط و شادابی را ببخشد و باورش، امید و زندگی را.
واژه ای زشت و ناخوشایند است که غبارش روان و تن انسان را خسته و افسرده کند.
رفتاری زیباست که بهروزی و خوش نامی را برای انسان به ارمغان آورد و انسان بتواند آرامش و آسایش را در درون خود پیدا کند.
رفتاری زشت و ناپسند و کریه است که انسان را مقهور دیگران کند و او را در چاله تاریکی و خفت غرق کند.
اندیشه ای زیباست که سرچشمه گفتار و رفتار زیبای ما باشد به گونه ای که خوش سیرتی، کامیابی و آرامش را به ما هدیه دهد و ما را به سوی بهتر شدن راهبری کند.
Source: 300 Project