Friday, July 30, 2010

کی به کیه؟

چندین سال پیش در هندوستان، یک مجسمه (بت) از یکی از خدایان هندوگرایی بود که بسیاری از پیروان آن مذهب هر روز صبح پیش از رفتن به سر کار به خدای خود ادای احترام میکردند تا اینکه یک گروه از مسلمانان سومالیایی به هند رفتند و این صحنه ادای احترام به یک بت را دیدند پس بر خود لازم دیدند که این مجسمه را نابود کنند و کردند و از هند رفتند. پس از اینکه هندیها از آنها پرسیدند که چرا این کار را کردید، آنها در پاسخ گفتند که بر اساس اسلام بت پرستی حرام است و هر مسلمانی هر جا که بت پرستی را دید باید آن بت را نابود کند.
چنین پاسخی این برداشت را در پی داشت که بسیاری از پیروان آن مذهب از هندوگرایی فکر کردند که همه مسلمانان چنین کاری میکنند و به جان مسلمانان هندی افتادند و یک درگیری رخ داد و یک جنگ مذهبی دیگر و بسیاری کشته شدند ولی آن دسته از مسلمانان سومالی که بیرون از هند بودند هیچ اتفاقی برایشان نیافتاد ولی مسلمانان بیگناه هندی تاوان گناه آنها را دادند.
گنه کرد در بلخ آهنگری
به شوشتر زدند گردن مسگری


حال باید پرسید مذهب و دین چیست؟ و دین و مذهب یک نفر به چه کسی مربوط است؟ آیا دین و مذهب و مکتب و عقیده یک فرد جز به خودش به دیگران ربطی دارد؟
آیا اسلام بد است یا رفتار مسلمانان بد است؟
آیا همه مسلمانان یکسان رفتار میکنند؟
چه کسی حقیقت را درست میگوید؟

یک نمونه دیگر:
پس از فاجعه 11 سپتامبر در نیویورک، برخی از آمریکایی های عصبانی از این ماجرا به سیکهای هندی مقیم آمریکا حمله بردند و آنها را کتک زدند چون بخاطر دستاری که سیکها همانند ملاها و عربها بر سر داشتند، گمان کردند که آنها عرب و تروریست هستند.
آیا هر کسی که دستار بر سر دارد عرب است؟
آیا هر عربی مسلمان است؟
آیا هر مسلمانی تروریست است؟
آیا هر مسلمانی موافق حمله تروریستهای اسلامگرا به برجهای دوقلوی نیویورک و کشته شدن صدها انسان بیگناه است؟
آیا همه اینها ربطی به اسلام و مذهب دارد؟
واقعاً باور همه انسانها درباره هر چیزی یکسان است؟

باید گفت هیچی دینی بد نیست. آخوندیسم بد است. در یهودیت و مسیحیت هم همین مشکل را با کشیشها و خاخام های افراطی داریم.
در هندوگرایی هم همین وضعیت است. همچنین در دوره ساسانیان آخوندهای زرتشتی نه تنها به دین پاک زرتشت گند زدند که حتی کشور را به سوی نابودی پیش بردند.
حساب دین رو با کاهنیسم باید جدا کنیم اگر میخواهیم به صلح برسیم.
هیچ دینی در ذاتش بد نیست. آن بینش افراد است که آنها را به سمت خوب یا بد می برد. من بیشتر از ده سال است که درباره مذاهب گوناگون و تاریخ دارم مطالعه میکنم و این را باید بگویم مشکلات بشریت را به گردن خودش بندازید نه به گردن فلان مذهب یا مکتب.

بن لادن مسلمان است، پروفسور حسابی هم مسلمان بود، شیرین عبادی هم مسلمان است.
لنین و رزا لوکزامبورگ کمونیست بودند، پل پوت هم کمونیست بود.

رفتار انسانها هیچ ربطی به مذهبی و کتبی که ادعایش را دارند ندارد، به خودشان بستگی دارد که هدفشان چیست.
مذاهب همه در اثر فراز و فرودهای سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، ... در بستر جوامع گوناگون در زمانها و مکانهای گوناگون شکل گرفتند. تا بشریت نیاز روانی به دین و مذهب دارد مذاهب مرتب بازتولید می شوند.
آدمها روبات نیستند که بشود پیش بینی کرد چه جوری رفتار میکنند یا به چی اعتقاد دارند.

یک گل رز از نگاه شما سرخ است، از نگاه یکی دیگر نارنجی، از نگاه یکی دیگر گل بهی، از نگاه یکی دیگر سرخابی، از نگاه یکی حتی سپید است. آدمها مانند هم نیستند.

ما اگر بخواهیم به صلح برسیم باید نیمه پر لیوان را ببینیم یا نیمه خالی لیوان را؟

دین باید از حکومت خارج شود که اگر یک مسلمانی از مذهبش برگشت مانند احسان فتاحیان حکم مرگ برایش در قانون وجود نداشته باشد.
مذهب را از آخوندیسم باید جدا کرد. برای نمونه آخوندهای مسیحی در قرون وسطی چه جنایاتی که مرتکب نشدند ولی مادر ترزا یک انسان مسیحی بسیار نیکوکاری بود که توانست نگاهی بشردوستانه به همه انسانها داشته باشد در عین اینکه خود را مسیحی میدانست.

اینکه آدمها چه نیتی دارند مهم است، دین و مذهب و مکتب بهانه است.

Saturday, July 24, 2010

نام‌گذاری يکی از مهم‌ترين ميادين شهر جنوا (ايتاليا) به نام "زن تهرانی" و سخن‌رانی شيرين عبادی

برای احترام و بزرگ‌داشت زنانی که در جریان اعتراضات مسالمت‌آمیز در یک سال گذشته در شهر تهران مظلومانه کشته شدند، به پیشنهاد شهردار و با تصویب شورای شهر جنوا (ایتالیا) یکی‌ از مهم‌ترین میادین شهر به نام "زن تهرانی" نام‌گذاری شد.

روز ۲۱ جولای (۳۰ تیر ماه) خانم دکتر شیرین عبادی با افتتاح و پرده‌برداری از تابلوی میدان مذکور سخنانی ایراد نمودند. مشروح سخنان دکتر عبادی را در زير می‌خوانيد.

متن سخنرانی شيرين عبادی هنگام افتتاح ميدان زنان در جنوا


خانم‌ها و آقايان

افتتاح می‌کنم اين ميدان را به نام "آزادی" و با ياد تمام زنانی که در سراسر جهان برای آزادی مبارزه می‌‌کنند. با ياد مبارزات زنان در فلسطين، چين، آرژانتين، شيلی، برمه و ديگر کشورها ، خصوصا زنان ايران به ويژه آنانکه در ۱۳ ماه گذشته در جريان مبارزات آزادی خواهانه خود در خيابان‌ها و يا زندان‌های شهر تهران مظلومانه جان باختند .با ياد ندا دختر جوانی‌ که به دست عمال حکومتی در خيابان کشته شد. با ياد شبنم سهرابی که هنگام عزاداری در روز عاشورا پليس با ماشين او را زير گرفت و در مقابل هزاران چشم حيرت زده از روی جسد له شده او گذشت .با ياد دو دختر دانشجو به اسامی فاطمه و مبينا که ساعت سه نيمه شب و به هنگام حمله پليس به خوابگاه دانشجويان دانشگاه تهران در تاريخ ۲۴ خرداد ماه ۱۳۸۸ با شليک گلوله به قتل رسيدند و با ياد تمام زنان آزاده کرد، بلوچ، عرب زبان و فارس که در يک سال گذشته در خيابان‌های تهران به خاطر مبارزات آزادی خواهانه خود، با گلوله هايی که از محل ماليات مردم خريداری شده بود به قتل رسيدند و بالاخره با ياد شيرين علم هولی دختر کردی که در يک دادرسی غير علنی به علت فعاليت سياسی، غير عادلانه محکوم به اعدام شد و روز ۱۹ ارديبهشت سال ۱۳۸۹ او را دار زدند و حکومت نه تنها حاضر نشد جسد او را تحويل خانواده ‌اش بدهد بلکه حتی از دادن نشانی‌ محل دفن نيز امتناع کرده است.

متاسفانه دامنه ستم بر زنان محدود به موارد گفته شده نيست و روند سرکوب و کشتار هم چنان ادامه دارد، از جمله زينب جلاليان دختر جوان کردی که به علت فعاليت‌های مدنی و سياسی محکوم به اعدام شده و ممکن است تا هفته آتی حکم اعدامش اجرا گردد. هم چنين تعدادی از زنان نيز هم اکنون به علت فعاليت‌های حقوق بشری و يا اطلاع رسانی و خبر نگاری، در شرايط بسيار بد در زندان‌های تهران در بند هستند که از آن جمله می توان به محبوبه کرمی و شيوا نظر آهاری اشاره کرد. تعداد کثيری از زنان نيز در يکسال گذشته زندان را تجربه کرده و با وثيقه‌های سنگين موقتا بيرون از زندان هستند که از آن جمله ميتوان به ژيلا بنی‌ يعقوب و بدر السادت مفيدی اشاره کرد.

شيوه بازجوئی در زندان و شکنجه‌های جسمی‌ و روحی‌ که بر زندانيان سياسی و عقيدتی‌ روا می دارند، چنان است که اکثر آنان پس از آزادی برای درمان مجبور هستند مدتی‌ را در بيمارستان بستری شوند که می‌‌توانم در اين مورد به همکار عزيزم خانم نرگس محمدی اشاره کنم که در زندان مبتلا به فلج ادواری عضلانی شد و بعد از آن که تمام سرمايه خانواده به وثيقه گذاشته شد موقتا از زندان آزاد شده و اکنون در بستربيماری است و معالجات پزشکان تا کنون موثر نبوده است و دردناک تر آن که پس از بيمار شدن بجای آنکه او را به درمانگاه زندان منتقل کنند، در همان حال در گوشهٔ سلول انفرادی او را رها می کردند و روزی چند نوبت با صندلی‌ چرخ دار وی را برای باز جويی و در حقيقت شکنجه روحی‌ می‌‌بردند. متشکرم از اينکه هنگام افتتاح اين ميدان به من اجازه داده شد تا گوشه ای از ظلمی که بر زنان ايران می‌‌رود را برای شما بازگو کنم و اميدوارم هم دردی شما و اعتراضاتی که به اين مناسبت به عمل می‌‌آيد بتواند تأثيری در بهبود وضعيت زنان زندانی داشته باشد.

به هيچ يک از جان باختگان راه آزادی در يک سال گذشته، اجازه برگزاری مراسم ياد بود داده نشد و خانواده‌های آنان به طور مرتب تحت فشار مأمورين امنيتی قرار دارند تا با رسانه‌ها مصاحبه و افشا گری نکنند. حتی مادر و خواهر شيرين علم هولی به مدت چندين روز بازداشت شدند تا با خبر نگاری مصاحبه نداشته باشند.

اما چه باک که مردم ايران و آزادی خواهان جهان نام و ياد آنان را فراموش نخواهند کرد و نام گذاری اين ميدان به نام زن تهرانی نيز بدين مناسبت است - بزرگ داشت زنانی که در وطن خود غريبانه کشته شدند- و بهمين جهت ضروری می‌‌دانم از شهردار محترم جنوا و اعضای محترم شورای شهر جنوا سپاسگزاری کنم و ياد آور می‌‌شوم که دولت‌ها می‌‌آيند و می روند اما ملت‌ها باقی‌ می‌‌مانند و افتتاح اين ميدان پيوند و دوستی‌ زنان ايران و ايتاليا را جاودانه خواهد ساخت. درود و سپاس من به کليه زنان و موسساتی که در راه برابری افراد تلاش می‌‌کنند و مرزی برای فعاليت خود ندارند. ظلم به زن ايرانی همان قدر آنها را آزرده خاطر می‌‌سازد که ستم بر همشهريان خود و اين است مفهوم واقعی‌ جهانی‌ شدن. ما بايد قلب‌های خود را جهانی‌ کنيم و فقط در اين صورت است که می توانيم شاهد جهانی‌ بهتر و عادلانه تر باشيم.

به اميد آن روز